مکتوبات

جایی برای کتابت کاتب!

مکتوبات

جایی برای کتابت کاتب!

اینجا می خواهم چیزهای جالبی که به فکرم می رسد را بنویسم. البته این نوشتن، برای آموختن است، نه آموزش دادن. می خواهم فکر کردن و نوشتن را تمرین کنم و بیاموزم...
تلگرام :
https://t.me/maktoobat_kateb

ایتا :
https://eitaa.com/maktoobat_kateb

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «اقتصادی» ثبت شده است

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیْمِ

الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِیْنَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِیْنَ

درنگی انتقادی در رابطهٔ دین و دنیا

نقش ثروت و غنای مالی در تقویت و گسترش دینداری، از منظر آیات قرآن و روایات عترت؛

    سخن از رابطهٔ دین و دنیا برای نیل به نظرگاهی جامع به دین که موجب اصلاح پندار و رفتار ما باشد، بسیار خطیر و مهم است. به عقیدهٔ نگارنده، نگاه عموم افراد جامعهٔ ما - اعمّ از دیندار و متساهل و بی‌دین – به رابطهٔ دین با دنیا دچار آفات متعدد است. لذا نگارنده از وظایف خود می‌داند که هرچند اندک و ناقص، به حسب بضاعت و توان خویش اقدام به نقد و بازتعریف این نگاه کند، همان طور که پیش از این نیز اقدام به نقد یکی از این ابعاد این نگاه نموده و یادداشتی تحت عنوان «چیستی فقر و بیان راهی از راه‌های برون‌رفت از آن، از منظر آیات قرآن و روایات عترت» در وبگاه مکتوبات منتشر ساخته است. اما در این یادداشت، قصد داریم به سویه‌ای دیگر از موضوع بپردازیم، و آن «نقش ثروت و غنای مالی در تقویت دینداری، از منظر آیات قرآن و روایات عترت» است. امید که در تحقق مقصود مورد تأیید و توفیق الهی قرار گیریم و نگاه صحیح و واقعی دین در خصوص موضوع پیشگفته را به درستی و دقت به خوانندهٔ محترم عرضه کنیم.

الف) نخست به سراغ آیات مربوط به موضوع می‌رویم :

  1. خداوند متعال در کتاب خود می‌فرماید :

وَ لَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا ...[1]
 

و اموالتان را که خداوند سبب قوام [زندگانى] شما قرار داده به کم‌خِرَدان مدهید...[2]

    آیهٔ فوق به خوبی بیانگر این نکته است که اگر دنبال جامعه‌ای توانمند و مقاوم و ایستا در برابر سختی‌ها و مشکلات هستیم، باید به معیشت و اقتصاد آن توجه ویژه داشته باشیم. در غیر این صورت نمی‌توان هم جامعه را از معیشت و اقتصاد سالم و مطلوب محروم کرد و هم آن را در معرض سختی‌ها - از جمله سختی‌های ناشی از التزام به دین - قرار داد و از آن توقع داشت که در مقابل این سختی‌ها پایمردی و مقاومت کند. جامعه‌ای که از مواهب مادی برخورداری کافی نداشته باشد، جامعه‌ای سُست و کم‌رمق است که به اندک چالشی خُرد و متلاشی می‌شود و از درون می‌شکند. آری، این است نگاه قرآن به ثروت و نقش خطیر آن در پایایی جامعه و قِوامش!

  1. خداوند متعال در ضمن بیان داستانی از پیامبر بزرگ خود، حضرت سلیمان(ع) می‌فرماید :

إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ * فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ * رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ *[3]
 

[یادآر] آن‌گاه که در پایان روز اسبان چابک و تیزتک بر او(= سلیمان(ع)) عرضه شدند. * پس [سرگرم بازرسى اسب‌ها شد و] گفت: من این خیر(=اسبان جهادى) را به‌جهت یاد پروردگارم بسى دوست دارم. [و دستور داد آنها را دواندند] تا در حجاب پوشیده شدند(=از نظر دور گشتند). * [باز گفت] آنها را نزد من بازگردانید؛ پس شروع به دست‌کشیدن بر ساق‌ها و گردن‌ها[ى آنها و بازرسى مجدد] نمود. *[4]

نکتهٔ مهم: دنیا و مواهب آن، آنگاه مذموم و مورد طرد اسلام هستند، که خود مقصود و مقصد نهایی قلمداد شوند. اما اگر دنیا و مواهبش وسیله‌ای شوند برای بندگی و طریقی باشند برای رسیدن به خدا، نه تنها مذموم نیستند بلکه در اوج مطلوبیت قرار دارند. حال شما بگویید، اگر بهبود معیشت و رشد رفاه و وجود امکانات مطلوب، موجب آسانی دینداری شود و مجال گسترش هر چه بیشتر کلمهٔ حق را فراهم سازد، بد است؟ پُر واضح است که نه! بلکه بسیار خوب است و نیکو! دنیا اگر برای دین و در خدمت آن باشد، پیامبر خدا را نیز مجذوب خویش قرار می دهد(چه رسد به ما!)، چراکه آن را موجب رستگاری خویش می‌بیند!

  1. خداوند در سورهٔ مبارکهٔ قریش می‌فرماید :

فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هٰذَا الْبَیْتِ * الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ *[5]
 

پس باید پروردگار این خانه را بپرستند. * همان‌که در گرسنگى خوراکشان داد و از ترس ایمنشان ساخت. *[6]

توضیح: خداوند در آیات فوق خطاب به کفّار قریش، ابتدا امر به پرستش خود می‌کند، سپس چنین خویش را معرّفی می‌کند که او کسی است که - به واسطهٔ قراردادن کعبه در مکه و تبدیل مکه به یک نقطهٔ سوق الجیشی و گذرگاه تجاری در شبه‌جزیرهٔ عربستان[7] – ایشان را از گرسنگی و فقر نجات داد و نیز آنها را از خطرات جانی در امان داشت و ارکان تمدّن‌شان را محکم نمود. در اینکه خداوند متعال بلافاصله پس از امر به پرستش خویش، خود را چنین وصف می‌کند، نکته‌ای است لطیف، و آن اینکه با بیان این صفت قصد دارد بندگان را به بندگی خویش ترغیب و تشویق نماید. یعنی گویا چنین می‌فرماید که چون من معاش و امان شما را به بهترین نحو فراهم نموده‌ام، باید مرا بپرستید! یعنی وجود این دو صفت در خداوند، به قدری در انگیزه‌بخشی برای بندگی و دینداری کافی و قدرمتند است، که دیگر جای هیچ بهانه‌ای برای تخلف باقی نمی‌گذارد! به تعبیر دیگر، اگر معاش و امان مردم فراهم باشد، زمینهٔ گسترش و پخش دینداری به نحو عمومی و فراگیر و آسان، فراهم می‌گردد و انگیزه‌ای برای تخلف از فرامین الهی باقی نمی‌مانَد، حال آنکه اگر چنین نشود، چندان نمی‌توان توقع گسترش دینداری در میان عموم جامعه را داشت و باید پذیرفت که در صورت فقر و ناامنی، دینداری بسیار سخت می‌گردد.

ب) در این موضع از بحث و پس از طرح آیات و بیان ربط‌شان به موضوع این نگاشته، نوبت آن است که به روایات مربوطه بپردازیم :

  1. دستهٔ نخست از روایات: «دنیا یاوری نیکو برای دین است!»

أخبرنا المفید عن الجعابیّ‌، عن ابن عقدة عن یحیى بن زکریّا عن محمّد بن مروان عن عمرو بن سیف عن أبی عبد اللّه علیه السّلام لا تدع طلب الرّزق من حلّه، فإنّه أعون لک على دینک، و اعقل راحلتک و توکّل.[8]
 

امام صادق(علیه السلام) فرمود :

طلب روزی از (راه) حلال را رها مکن! چرا که آن یاریگری بهتر(از تهیدستی و نداری) برای دین تو است! و «با توکل زانوی اُشتر ببند!»(یعنی برای دینداری خود، مانعی از جنس فقر و تهیدستی متراش و دین خود را با بهره‌مندی از روزی حلال محکم کن و با این کار دینداری را برای خود آسان گردان!)

 

عَنْهُ‌ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ أَبِیهِ‌ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ ذَرِیحِ بْنِ یَزِیدَ اَلْمُحَارِبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: نِعْمَ اَلْعَوْنُ اَلدُّنْیَا عَلَى اَلْآخِرَةِ‌.[9]
 

امام صادق(علیه السلام) فرمود :

دنیا چه یاورِ نیکویی برای (رسیدن به جایگاه نیک در) آخرت است!

  1. از خدا بی‌نیازی و عافیت در دنیا بخواهید!

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ‌ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ عَبْدِ اَلْأَعْلَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَلُوا اَللَّهَ اَلْغِنَى فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْعَافِیَةَ وَ فِی اَلْآخِرَةِ اَلْمَغْفِرَةَ وَ اَلْجَنَّةَ‌ .[10]


امام صادق(علیه السلام) فرمود :

دربارهٔ دنیا از خداوند بی‌نیازی و عافیت[11] بخواهید، و دربارهٔ آخرت از خداوند آمرزش و بهشت بخواهید!

  1. هیچ خیری در کسی که گردآوری مال از راه حلال را دوست نداشته باشد، نیست!

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ‌ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَارِثِ بْنِ بَهْرَامَ‌ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ‌ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ یَقُولُ‌: لاَ خَیْرَ فِی مَنْ لاَ یُحِبُّ جَمْعَ اَلْمَالِ مِنْ حَلاَلٍ یَکُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یَقْضِی بِهِ دَیْنَهُ وَ یَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ‌.[12]
 

امام صادق(علیه السلام) فرمود :

هیچ خیری در کسی که گردآوری مال از (راه) حلال را - برای اینکه آبروی خویش را به وسیلهٔ آن حفظ کند و بدهی‌اش را با آن بپردازد و با آن صلهٔ رَحِم کند – دوست ندارد، نیست!

  1. دستهٔ چهارم از روایات: «وابسته به مردم نباشید!»

اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ اَلرَّبِیعِ‌ فِی وَصِیَّتِهِ لِلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ یَقُولُ‌: اِسْتَعِینُوا بِبَعْضِ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ وَ لاَ تَکُونُوا کُلُولاً عَلَى اَلنَّاسِ‌.[13]
 

امام صادق(علیه السلام) فرمود :
از بعضی از این(دنیا) برای (بی‌نیازی در) آن کمک بگیرید(و کار و تلاش کنید)، و بارهایی سنگین بر روی دوش مردم نباشید(و به آنها وابسته نباشید)!

 

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ‌ عَنْ أَبِی اَلْخَزْرَجِ اَلْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ غُرَابٍ‌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌ : مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ‌.[14]
 

رسول خدا(ص) فرمود :
ملعون(و از رحمت خدا دور است) آن کسی که سنگینی بار معاش خود را بر دوش مردم بیندازد(و به ایشان وابسته گردد و کار و تلاش نکند)!

  1. این دنیاطلبی نیست، آخرت‌طلبی است!

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ‌ عَنْ أَبِیهِ‌ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ‌ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ‌: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ وَ اَللَّهِ إِنَّا لَنَطْلُبُ اَلدُّنْیَا وَ نُحِبُّ أَنْ نُؤْتَاهَا فَقَالَ تُحِبُّ أَنْ تَصْنَعَ بِهَا مَا ذَا قَالَ أَعُودُ بِهَا عَلَى نَفْسِی وَ عِیَالِی وَ أَصِلُ بِهَا وَ أَتَصَدَّقُ بِهَا وَ أَحُجُّ وَ أَعْتَمِرُ فَقَالَ‌ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَیْسَ هَذَا طَلَبَ اَلدُّنْیَا هَذَا طَلَبُ اَلْآخِرَةِ‌ .[15]
 

مردی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد:

«به خدا سوگند ما دنیا را می‌خواهیم و دوست داریم که به ما داده شود!» حضرت(علیه السلام) به او فرمود: «دوست داری که با دنیا چه کنی؟» مرد عرض کرد: «به خود و خانواده‌ام رسیدگی کنم و صلهٔ رَحِم کنم و صدقه بدهم و حجّ و عمره بگزارم.» پس حضرت(علیه السلام) به او فرمود: «این خواستنِ دنیا نیست، خواستنِ آخرت است!»

  1. غنایی که تو را از ستم باز دارد، بهتر از فقری است که تو را به گناه وادارَد!

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ : غِنًى یَحْجُزُکَ عَنِ اَلظُّلْمِ خَیْرٌ مِنْ فَقْرٍ یَحْمِلُکَ عَلَى اَلْإِثْمِ‌.[16]

امام صادق(علیه السلام) فرمود :

بی‌نیازی و غنایی که تو را از ستم(بر خود و دیگران) باز دارد، بهتر از فقری است که تو را (برای رفع نیاز خویش) به گناه (و کسب روزی از راه نادرست) وادارَد!

  1. مصیبت فقدان عزیزان، از فقر مطلق و غارت‌زدگی بهتر است!

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ‌ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌ : یُصْبِحُ اَلْمُؤْمِنُ أَوْ یُمْسِی عَلَى ثَکَلٍ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یُصْبِحَ أَوْ یُمْسِیَ عَلَى حَرَبٍ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ اَلْحَرَبِ‌.[17]
 

رسول خدا(ص) فرمود :

مؤمن بر عزا و مصیبت(فقدان عزیزان و نزدیکان) شب را صبح کند یا روز را شب کند[18]، بهتر از آن است که شب را صبح کند یا روز را شب کند در حالی که غارت‌زده باشد(و هیچ چیز نداشته باشد و در فقر مطلق باشد)! پس به خدا پناه می‌بریم از غارت‌زدگی(و فقر مطلق)!

نکتهٔ مهم: حدیث فوق در صدد این نیست که ارزش عزیزان و نزدیکان را پایین‌تر از مال و ثروت نشان دهد، بلکه منظور آن این است که فقر مطلق چنان آثار منفی و سوئی دارد که سختی آن برای بیشتر مردم(شاید نه همگان)، بیش از فقدان عزیزان است؛ به این ترتیب که انسان می‌تواند بعد از فقدان عزیزش – هر چند به سختی و همراه با افسردگی و اندوه فراوان – به حیات خویش ادامه دهد، اما پس از غارت‌زدگی و فقر مطلق، محال است که مجال حیات یابد، چرا که همین فقر او را از گرسنگی و نداری می‌کُشَد! لذا مقصود از حدیث فوق، تأکید فراوان بر اهمیت فراوان برخورداری کافی از مواهب دین است.

  1. بار الــــٰها! اگر نان نبود، تو را نمی‌پرستیدیم!

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ‌ عَنْ أَبِیهِ‌ عَنْ أَبِی اَلْبَخْتَرِیِّ‌ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌ : بَارِکْ لَنَا فِی اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صَلَّیْنَا وَ لاَ صُمْنَا وَ لاَ أَدَّیْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا.[19]

 

رسول خدا(ص) فرمود :

(پروردگارا!) برای ما در نان[20] برکت فرو فرست! و میان ما و نان جدایی مینداز! چراکه اگر نان نبود، نماز نمی‌خواندیم و روزه نمی‌گرفتیم و اوامر پروردگارمان را به جا نمی‌آوردیم!

   ج) جمع‌بندی

این نگاشتهٔ کوچک به پایان خود رسید، حال آنکه نگارنده امیدوار است که خوانندهٔ محترم، به خوبی به نقش خطیر دنیا و مواهب آن در گسترش و ترویج فراگیر دین در جوامع بشری، رسیده باشد، و نیز با نگاه واقعی اسلام به دنیا و مواهب آن آشنا شده باشد و پی به بطلان نظرات عوامانه و معاندانه دربارهٔ نگاه اسلام به دنیا - مانند آنچه که صوفیه به آن معتقد است - بُرده باشد.

 

امید که نگارنده را از دعای خیر خود برای حُسن عاقبت و مزید توفیق، محروم نفرمایید.

وَ آخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِیْنَ

وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا و نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِیْنَ

 

[1] النساء / 5

[2] ترجمهٔ حسین استادولی

[3] ص / آیات ۳۱ تا ۳۳

[4] ترجمهٔ حسین استادولی

[5] قریش / آیات ۳ و ۴

[6] ترجمهٔ حسین استادولی

[7] برای تفصیل این مطلب به تفاسیر مراجعه کنید؛ از جمله: مکارم شیرازی ناصر. ‌تفسیر نمونه. ج 27، دار الکتب الإسلامیة، 1374، ص 348.

[8] طوسی محمد بن حسن. امالی شیخ طوسی / ترجمه حسن‌زاده. ج 1، اندیشه هادی، 1388، ص 416.

[9] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 72؛ همچنین در همین صفحه و نیز در صفحهٔ بعد، سه روایت دیگر با همین مضمون آمده است.

[10] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 71.

[11] عافیت یعنی: بازداشتن بدی‌ها و سختی‌ها از بنده، توسط خداوند؛ ر.ک : خلیل بن احمد. العین. ج 2، مؤسسة دار الهجرة، 1409، ص 258.

[12] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 72.

[13] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 72.

[14] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 72.

[15] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 72.

[16] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 72.

[17] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 72.

[18] یعنی روزگار خویش را چنین بگذراند.

[19] کلینی محمد بن یعقوب. الکافی. ج 5، دار الکتب الإسلامیة، 1363، ص 73.

[20] توجه: «نان» در حدیث فوق، استعاره از مواهب مادّی و دنیوی است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۴ ، ۰۳:۳۲
کاتب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمد و آله الطیّبین الطّاهرین

چیستی فقر و بیان راهی از راه‌های برون‌رفت از آن، از منظر آیات قرآن و روایات عترت

الف) مقدمه

 صحبت از فقر که به میان می‌آید، ذهن شنونده یا خواننده به داده‌ها و اطلاعات پراکنده‌ای از فقر متوجه می‌شود که به نظر نگارنده رشته‌ای منسجم‌کننده میان این داده‌ها و اطلاعات وجود ندارد، و در واقع با یک رشته دیدگاه‌های اولیهٔ ناقص و غیرمنسجم مواجه هستیم که الگوی مشخص و روشنی از مواجههٔ شناختی و تحلیلی - چه رسد به کارکردی و عملیاتی - را برای افراد جامعه به همراه نمی‌آورند. چالشی که بیان شد، آنجا وضوح می‌یابد که به این نکتهٔ مهم و البته بدیهی توجه کنیم که انسان برای قضاوت دربارهٔ هر موضوع یا پدیده‌ای، ابتدا نیاز به شناخت آن موضوع یا پدیده دارد تا بتواند متناسب با فهم خود از آن موضوع یا پدیدهٔ مشکل‌برانگیز، پاسخ مناسب و صحیح را دریابد. با عنایت به این نکته، نظر نگارنده بر این است که یکی از علل عمدهٔ ناکامی ما در حلّ معضل فقر، عدم درک درست از چیستیِ آن و آفات آن است، و این فقدان درک موجب شده تا به تصمیم یا تصمیمات مناسب در راستای حل این معضل نائل نشویم. علاوه بر نکات پیش‌گفته، ذکر این نکته نیز ضروری است که به حسب باور محققانه و عاقلانهٔ ما به راهگشاییِ تعالیم آسمانی در مواجهه با مشکلات و چالش‌ها، مراجعه به منابع معرفت دینی در شناخت معضل فقر و حلّ آن بایسته و حیاتی است. بلکه برای مؤمنان آگاه این نکته پوشیده نیست که در مواجهه با هر چالش و مشکل، استمداد از تعالیم الهی مهم‌ترین و ابتدایی‌ترین اقدام برای نیل به کامیابی و پیروزی است؛ لذا بر پایهٔ همهٔ این موارد، این یادداشت در صدد است تا دو هدف را به نحو موجز و مختصر دنبال کند: نخست به تعریف «فقر» و آفات آن از منظر آیات قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بپردازد، و سپس راهکاری همگانی مبتنی بر نهاد اجتماعی امت و نیز دستگاه امامت، برای برون‌رفت از این چالش بزرگ ارائه دهد.

ب) «فقر» چیست؟

 مادهٔ «فقر» در لغت به معنای شکاف، خلل یا گشایش در عضوی از اعضای بدن انسان یا هر چیز دیگر است، و به انسان نیازمند و محروم از مال و ثروت ازآن‌رو «فقیر» گویند که گویا ستون فقرات او شکسته و در قامتِ او شکاف و خللی ایجاد شده که در اثر آن توان و یارای ایستادن - که لازمهٔ فعالیت و پویایی است - ندارد. (ر.ک: ابن فارس احمد بن فارس. معجم مقاییس‌اللغة. ج ۴، مکتب الإعلام الإسلامی. مرکز النشر، ۱۴۰۴، ص ۴۴۳، و نیز: راغب اصفهانی حسین بن محمد. مفردات ألفاظ القرآن. دار الشامیة، ۱۴۱۲، ص ۶۴۲.) مؤید این معنا - که برگرفته از کتب معتبر لغت در زبان عربی است - این آیهٔ شریفه است: «وَ لَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا... (نساء/۵) - ترجمه: و اموالتان را که خداوند آن‌ها را موجب ایستادگی و برجایی شما قرار داده به افراد بی‌خِرَد ندهید.) همان طور که مشهود است، خدای متعال در این آیه مال و ثروت را موجب ایستادگی و برجایی انسان‌ها دانسته و به این خصوصیت وصف کرده که دقیقاً در تضادّ با مفهوم «فقر» است، و این کلام مؤیّد آن معنایی است که لغت‌پژوهان برای مادهٔ «فقر» گفته‌اند. (برای مطالعهٔ بیشتر، مراجعه شود به: تفسیر تسنیم، تألیف حضرت آیت‌الله جوادی آملی، ذیل نساء/۵) همچنین خداوند در آیات سوم و چهارم از سورهٔ مبارکهٔ قریش، در مقام فراخوانِ مشرکان به پرستش خود، خود را برطرف‌کنندهٔ گرسنگی (و به عبارتی دیگر، فقر) ایشان معرفی می‌کند و بدین‌وسیله آن‌ها به توحید ترغیب نموده و فرامی‌خواند؛ لذا با توجه به این آیات شریفه، نقش خطیر فقر و ثروت در زندگانیِ مادی و معنوی انسان‌ها روشن می‌گردد و یکی از آفات عمدهٔ فقر که عبارت است از تضعیف قوای انسان برای ایستادگی و برجایی در مقابل چالش‌ها و خطرها، وضوح می‌یابد و از دیگر سو یکی از فوائد عمدهٔ ثروت که عبارت است از ایجاد زمینهٔ مساعد برای بندگی خداوند، روشن می‌شود.(برای آشنایی بیشتر با فواید بهره‌مندی از مواهب مادی و نقش آن‌ها در بهبود دینداری عمومی مراجعه شود به : الکافی(للکلینی، ط دارالکتب)، ج۵، ص ۷۱، «بَابُ اَلاِسْتِعَانَةِ بِالدُّنْیَا عَلَى اَلْآخِرَةِ‌».)

ج) برخی از آفات مهم «فقر»

 از جمله آفات مهم «فقر»، نقش آن در ایجاد زمینهٔ مناسب برای شکل‌گیری باورهای انحرافی و کفرآمیز است، چنانچه در حدیث نبوی (ص) وارد شده: «نزدیک بود که فقر تبدیل به کفر شود.»(الکافی(للکلینی، ط دارالکتب)، ج۲، ص306) تحلیل این رابطهٔ علّی و معلولی یادداشتی مبسوط و مستقل نیاز دارد، اما اجمالاً می‌توان به وضوح فهمید که اگر مسلمانی در جامعه و حاکمیت اسلامی برخورداری از ثروت کافی را نیافت، آن را در جای دیگری جز حریم اجتماعی و سیاسی اسلام می‌جوید ولو بدون اینکه از سرزمین اسلامی مهاجرت کند (مثلاً خود را از قیود و بایسته‌های اسلامی در امرار معاش رها می‌سازد و به سراغ افراد یا مجموعه‌های بی‌مبالات رفته و به کسب حرام می‌پردازد.)، و در نتیجهٔ پیوستن به جبههٔ کفر – ولو در خاک سرزمین اسلامی – رفته‌رفته پذیرای نظام اعتقادی و هنجاری آن جبهه می‌گردد. همچنین در کلامی از امام صادق(ع) وارد شده که فقر، آدمی را به گناه وامی‌دارد و به تعبیری موجبات انحراف او از خط حقیقت را فراهم می‌سازد(الکافی(للکلینی، ط دارالکتب)، ج۵، ص ۷۲).

 از دیگر آفاتی که فقر به همراه دارد، ایجاد زمینهٔ بروز ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری در میان افراد و جوامع است، چنان که در کلامی منسوب به امیرالمؤمنین (ع) وارد شده: «تنگدستی اخلاق را زشت می‌سازد و نرمی و رِفق را (از میان افراد) برمی‌چیند.» (پاورقی: تمیمی آمدی عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶، ص۳۶۵). وجه این رابطه نیز روشن است. توضیح آنکه فقر انسان‌ها را به کام خود می‌کشد و آن‌ها را به تلاش و کوشش فراوان در راستای جلب ثروت و رفع محرومیت فرامی‌خواند، به طوری که دیگر مجالی برای تحصیل خصلت‌های نیکو و برقراری روابط اجتماعی سالم و سازنده برای افراد باقی نمی‌گذارد.

به عنوان تکمیل این بخش، به اختصار باید گفت که در نگاه امیرالمؤمنین(ع) افراد و جوامع فقیر، سرخورده و دارای ضعف شخصیت و عقدهٔ حقارت هستند(شعیری محمد بن محمد، جامع الأخبار، مطبعة الحیدریة (نجف)، ص۱۱۰) و نیز در میان این افراد و جوامع اندیشه‌ورزی و به‌کارگیری عقل به مثابهٔ قوهٔ تشخیص حق از باطل، دچار سرگردانی گشته، و از دیگر سو زمینهٔ دشمنی و کینه‌توزی فراهم است(شریف الرضی محمد بن حسین. نهج البلاغة (صبحی الصالح). مؤسسة دار الهجرة، ۱۴۱۴، ص ۵۳۱.). همچنین فقر در نگاه آن حضرت(ع) تا بدان‌جا مضرّ و مهلک شمرده شده که صرفِ ترس از آن نیز موجب نابودی و افتادن در ورطهٔ هلاکت شمرده شده است. (ابن بابویه محمد بن علی. الخصال. ج ۱، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۶، ص ۶۸.)

و اما یک نکتهٔ مهم! ممکن است در ذهن برخی خوانندگان محترم این توهم ایجاد شده باشد که در بعضی از روایات، فقر نه تنها بد شمرده نشده، بلکه امری پسندیده و مطلوب شمرده شده است. منشأ این توهم دو چیز می‌تواند باشد: نخست عدم توجه به کاربست واژهٔ فقر در معانی مختلف در روایات(محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة (همراه با ترجمه)، ج ۹، ص ۱۷۱، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۹ ه.ش.) و دیگری عدم توجه به شرایط و لوازم فقر اقتصادیِ ممدوح و پسندیده(بر فرض اینکه این فقر، پسندیده و ممدوح باشد) که گردآورندگان کتاب «الحیاة» بر اساس ادلهٔ دینی، بیست شرط برای آن ذکر کرده‌اند.(حکیمی محمدرضا، و حکیمی محمد، و حکیمی علی، الحیاة (ترجمهٔ احمد آرام)، ج۴، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۶۳۱)

د) مواساة، راهکاری همگانی برای نجات از فقر و آفات آن، مبتنی بر رابطهٔ بین امام و امت

 در نصوص دینی ما، راه‌ها و روش‌های متفاوتی برای مبارزه با فقر بیان شده است، که از جملهٔ مهم‌ترین آن‌ها «زکاة»، «إنفاق» و «القرض الحسن» می‌باشد(توجه : بر آشنایان با دانش نحو پوشیده نیست که تعبیر «قرض الحسنة» غلطِ مشهور و مصطلح است.). اما یکی از مواردی که شاید کمتر به آن توجه شده و فهم و شناخت عموم افراد از کارکرد و آثار مطلوب آن چندان کافی نیست، «مواساة» است. البته در سال‌های اخیر به واسطهٔ همه‌گیری بیماری کرونا و نیز به تبع آن، اهتمام رهبر معظم انقلاب(مدّ ظلّه) بر ایجاد فرهنگ «مواساة» در میان عموم مؤمنان، این مفهوم کمی از ابهام خارج شده و مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. معظم‌له دریکی از بیاناتشان دربارهٔ «مواساة» چنین می‌فرمایند: «همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنی هیچ خانواده‌ای از خانواده‌های مسلمان و هم‌میهن و محروم را با دردها و محرومیت‌ها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک‌رسانی به سوی آنها دراز کردن. امروز این یک وظیفهٔ جهانی برای همه انسان‌هایی است که دارای وجدان و اخلاق و عاطفهٔ انسانی هستند؛ اما برای مسلمانان، علاوه بر این‌که یک وظیفهٔ اخلاقی و عاطفی است، یک وظیفهٔ دینی است.» (پاورقی: بیانات در خطبه‌های نماز عید فطر 15/۰۹/۱۳۸۱)

 کلمهٔ «مواساة» از ریشهٔ «أ س و» گرفته شده که به معنای «مداوا و درمان کردن» است.(ابن فارس احمد بن فارس. معجم مقاییس اللغة. ج ۱، مکتب الإعلام الإسلامی. مرکز النشر، ۱۴۰۴، ص ۱۰۵.) همچنین خودِ کلمهٔ «مواساة» را مشارکت و تقسیم سهم در روزی و معاش معنا کرده‌اند. و نیز برخی به این معنا اضافه کرده‌اند که این مشارکت و تقسیم سهم، در مازاد سرمایه و درآمد رخ نمی‌دهد، بلکه آنگاه رخ می‌دهد و حقیقت می‌یابد که فرد، عین و تمام دارایی مورد نیاز خود - نه دارایی مازاد و اضافه - را مورد مشارکت و تقسیم با برادر ایمانی خود قرار دهد.(طریحی فخرالدین بن محمد. مجمع البحرین. ج ۱، مکتبة المرتضویة، ۱۳۷۵، ص ۲۸.)

    همچنین باید توجه داشت که «مواساة» بر وزن «مفاعلة» است که دلالت بر یک رابطهٔ دو طرفه دارد. این یعنی «مواساة» نوعی کنش اجتماعی است که در بستر امّت اسلامی رخ می‌دهد. «امّت اسلامی»، یعنی واحدی اجتماعی که علایق و ارتباطات نژادی یا تقسیمات مرزی و کشوری یا هر چیزی مانند این امور، عامل انسجام و وحدت افراد آن نیست، بلکه عاملی دینی که اسلام باشد، موجب انسجام و وحدت آن‌ها شده و یک کلّ منسجم از افراد را تشکیل داده است. این معنا از «امّت اسلامی» در آیات قرآن کریم مشهود است و نیز می‌توان آن را از مطالعهٔ منابع لغت دریافت.(راغب اصفهانی حسین بن محمد. مفردات ألفاظ القرآن. دار الشامیة، ۱۴۱۲، ص ۸۶. ذیل مادّهٔ «أمّ») نیز باید توجه داشت که امّت اسلامی، ذیل شخصی به نام «امام» تشکّل و تشخّص می‌یابد.

    همچنین در روایاتی که از رسول خدا(ص) و ائمه (علیهم‌السلام) – به عنوان نظریه‌پردازان «مواساة» - وارد شده، «مواساة» معطوف به برادران ایمانی تعریف و سپس ترویج شده است؛ برادرانی که رابطهٔ برادری‌شان ریشه در تبعیت از امامانِ یکسان و در نتیجه عضویت در امّت یکسان دارد. برای نمونه از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: «برترینِ کارها سه چیز است: انصاف با مردم دربارهٔ خودت، و «مواساة» با برادر در راه خداوند، و یاد خداوند در همه‌حال.»(الکافی(للکلینی، ط دارالکتب)، ج۲، ص۱۴۴)

    نیز از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که در ضمن روایتی طولانی فرمود: «همانا یکی از حقوقی که مؤمن بر گردن مؤمن دارد این است که او را در دل دوست بدارد، و در مالش برای او «مواساة» داشته باشد...»(الکافی(للکلینی، ط دارالکتب)، ج۲، ص۱71) با عنایت به این دو روایت و روایات مشابه، روشن می‌گردد که «مواساة» به عنوان یک کنش اجتماعی و کمک به معاش برادران ایمانی، ارزش بسیار بالایی در نزد خداوند دارد و تبلیغ آن به عنوان راهکاری برای مبارزه با فقر، مورد اهتمام و توجه ویژهٔ شارع مقدس قرار گرفته و تأکید بسیاری بر آن شده است، تا جایی که «مواساة» به عنوان یکی از حقوق برادران ایمانی بر گردن فرد مؤمن، تعریف شده است که این تعبیر، حکایت از اهمیت بسیار زیاد آن دارد.

 ه) جمع‌بندی

    گفته شد که «فقر» در نگاه اسلام عامل ناپایداری و ناتوانی افراد برای استقامت و ایستادگی در برابر چالش‌ها است و جامعه را متزلزل می‌سازد. در مقابل، «مال و ثروت» از منظر اسلام عامل برجایی و توانمندی در مقابل چالش‌ها است و مایهٔ ثبات جامعه می‌باشد. همچنین گفته شد که «فقر» زمینه‌ساز آفات اعتقادی، هنجاری و رفتاری بسیاری است و موجب پدیدآمدن جامعه‌ای ناسالم و نابسامان می‌گردد. در نهایت بیان شد که اسلام برای مبارزه با «فقر» و ایجاد عدالت اقتصادی و رفع محرومیت، راهکارهای متفاوتی را ارائه داده که از جملهٔ آن‌ها «مواساة» می‌باشد، و «مواساة» نیز عبارت است از مشارکت و تقسیم سهم در تمامِ روزی و معاش، با برادرِ ایمانی، که در روایات بسیار مورد تأکید و توجه واقع شده و برای نمونه به عنوان «یکی از برترین کارها» و نیز به عنوان «یکی از حقوقِ مؤمن بر مؤمن» شمرده شده است. در پایان نگارنده امیدوار است که این یادداشت، مورد استفادهٔ خوانندگان محترم قرار گرفته باشد و موجب اتلاف وقت گران‌بهای ایشان نشده باشد.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۴ ، ۰۵:۰۳
کاتب

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ

الحَمْدُلِلّٰه رَبِّ العَالَمِیْنَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

ادب جهاد، از نوع اقتصادی!

کلام نخست

    هر چیزی ادبی دارد. نمی توانی برای انجام دادنِ کارهای بزرگ، بی‌قاعده و بدون ادب رفتار کنی. آداب‌دان بودن، خصلت انسان‌های بزرگ و خردمند است. ادب، همان چیزی است که اثرگذاریِ کار را به اوج و کمال خویش می‌رساند. اگر ادبِ کار را بلد نباشی، هر چه قدر هم که سعی و تلاش کنی و از جسم و جان و مال خود مایه بگذاری، گویا که کاری نکرده‌ای. ادب، نمک و برکت هر کاری است، خصوصاً کار بزرگی مثل جهاد، از نوع اقتصادی!

«ادب» چیست؟

    «ادب» یعنی چه؟ شاید یکی از پر تکرارترین کلمات در فرهنگ زبانیِ ما، واژهٔ «ادب» است. شناخت ما اما از این واژه چندان کافی و درست نیست. زُبیدی، لغت‌پژوه معروف، در کتاب خود ادب را چنین معنا می‌کند :

الأَدَبُ‌ مَلَکَةٌ تَعْصِمُ مَنْ قامت به عمَّا یَشِینُه (تاج العروس من جواهر القاموس، ط‌دارالفکر، ج۱، ص296)

ادب، ملکه‌ای(=خُلق و خو) است که هر کسی را که برای (رسیدن به) آن قیام کند، از هرآنچه که او را زشت و نا‌زیبا کند، نگاه دارد.

    طبق آنچه که از زُبیدی آمد، ادب ضامن حفظ آبرو و سرمایهٔ شخصیتی انسان است و وی را آراسته نگاه داشته، از آفت‌ها دور نگاه می دارد. انسانی که خود را ملتزم به ادب ساخته، در همه‌حال تحت لوای ادب است و این خصلت او و کارش را از آفات دور نگاه می دارد و به وی سرمایهٔ شخصیتیِ عظیمی عطا می کند.

فایدهٔ «ادب» چیست و از کجا می‌توان «ادب» را به دست آورد؟

    در کلامی منسوب به أَمیر المؤمنین(علیه السلام) وارد شده :

کُلُّ شَیْ‏ءٍ یَحْتَاجُ إِلَى الْعَقْلِ وَ الْعَقْلُ یَحْتَاجُ إِلَى الْأَدَب‏(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ط دفتر تبلیغات اسلامی قم، ص۲۴۸)

هر چیزی به عقل نیاز دارد، و عقل نیز به ادب نیازمند است.

    در کلام حضرت(علیه السلام) به خوبی روشن است که ادب، راهبرِ عقل است، و این فایده‌ای است بس بزرگ! خِرَد آدمی چنانچه تحت لوای ادب حرکت نکند و چارچوبی که ادب برای آن تعریف کرده را رعایت نکند، بی شک موفق به نیل به حقیقت و نیز شناخت اقدام درست، نخواهد بود.

    و نیز در کلامی دیگر منسوب به همان حضرت(علیه السلام) وارد شده :

مَنْ لَمْ یَصْلُحْ عَلَى أَدَبِ اللَّهِ لَمْ یَصْلُحْ عَلَى أَدَبِ نَفْسِه‏‏(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ط دفتر تبلیغات اسلامی قم، ص۲۴۸)

هر کس که بر اساس ادب خداوند شایسته و صالح نشود، بر اساس ادبِ خویش، صالح نخواهد شد.

    همان طور که واضح است، ادبِ ما اگر ادبِ الٰهی و خداوندی نباشد، برای ما صلاحیت و شایستگی به ارمغان نخواهد آورد. انسان با تدبیرهای «من‌درآوردی» خویش مؤدّب نمی شود، ما عاجز تر از آنیم که بتوانیم خود را تأدیب و تربیت کنیم، بلکه تنها به تدابیر خدای متعال و جانشینان و اولیای گرانقدر او، می توان مؤدب و صالح شد. لذا باید به درگاه خداوند و کلام مجید او برویم و در محضر قرآن ادب‌آموزی کنیم و نیز در مکتبخانهٔ باشکوه اهل بیت(علیهم الصلاة و السلام)، مشق اخلاق و ادب بنویسیم.

«جهاد اقتصادی»، علامت صدق ایمان!

    نخست باید گفت که «جهاد اقتصادی» از علائم صدق ایمان شمرده شده است و کمتر چیزی در قرآن کریم با این عنوان یاد شده. در قرآن کریم می خوانیم :

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ(حجرات/۱۵)

مؤمنان واقعى تنهاکسانى هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند، سپس شک و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ آنها راستگویان‌اند.

    حال که با اهمیت «جهاد اقتصادی» تا حدی آشنا شدیم، می‌خواهیم به آداب این جهاد بپردازیم. البته باید خاطر نشان کرد که در منابع دین ما، دامنهٔ گسترده‌ای از نکات و مطالب کلی و جزئی حول این مفهوم وجود دارد، که طبعاً این نوشتار از عهدهٔ ذکر همهٔ آن نکات عاجز است و پیشاپیش از این قصور عذرخواهیم.

ادبِ «جهاد اقتصادی»

  1. ادب نخست: «اذیت نکنید و منّت نگذارید!» قرآن کریم می فرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَىٰ کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...(بقره/264)

اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید، صدقه‌هاى خود را با منّت‌گذارى و دل‌آزردن تباه مکنید، مانند کسى که مال خود را براى نمایش به دیگران انفاق مى‌کند و به خدا و روز واپسین ایمان ندارد، ...

    صدقه(که البته صرفاً پرداخت مالی نیست) نباید همراه با منّت گذاشتن و آزار رساندن باشد. که اگر چنین شد، گناهش مانند ریا در صدقه دادن است. همچنین باید توجه داشت که منّت گذاشتن، اثر مادّی و معنوی کار خیر را از بین می‌برد، گویی که اصلاً کار خیری انجام نشده! چنانچه امام صادق(علیه السلام) فرموده‌اند :

اَلْمَنُّ یَهْدِمُ اَلصَّنِیعَةَ‌. (الکافی، ط‌دارالکتب، ج۴، ص۲۲)

منّت‌گذاشتن، کارِ خیر را نابود می‌کند!

 

  1. ادب دوم: «از آنچه که دوست ندارید و برای خود نمی‌پسندید، به دیگران انفاق نکنید!» قرآن کریم می‌فرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ(بقره/۲۶۷)

اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید، از چیزهاى پاکیزه‌اى که به‌دست آورده‌اید و از آن‌چه براى شما از زمین برآورده‌ایم انفاق کنید، و بخش‌هاى ناپاک و وازدۀ آن را در نظر نگیرید که از آن انفاق کنید درحالى‌که خودتان گیرندۀ آن نیستید مگر با چشم‌پوشى در آن! و بدانید که خدا بى‌نیاز و ستوده است!

   این نکته در جهاد اقتصادی بسیار مهم است که هرگاه می‌خواهیم از مال خود به مستضعفین انفاق کنیم یا برای ایشان کار اقتصادی کنیم، باید خود را جای ایشان گذاشته و ببینیم که آیا خودمان حاضر هستیم از آنچه که انفاق شده یا از محصول خدمتی که به مستضعفین ارائه می‌کنیم، استفاده کنیم یا خیر؟ یک مجاهد اقتصادی، باید انفاق یا خدمتی متناسب با شأن یک انسان محترم، به افراد مستضعف کند، به نحوی که خودش هم حاضر باشد از آنچه که انفاق کرده یا از محصول خدمت خود، استفاده کند.

 

  1. ادب سوم: «از آنچه که دوست دارید انفاق کنید، چرا که فقط از این طریق می‌توانید به نیکی برسید!» قرآن کریم می‌فرماید :

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ(آل‌عمران/92)

هرگز به نیکى دست نیابید تا از آن‌چه خود دوست مى‌دارید انفاق کنید، و هرچه انفاق کنید خدا به آن داناست.

    این ادب، به نحوی کمالِ ادب پیشین است. البته معلوم است که کمال، مرتبه‌ای است که هر کسی قادر به نیلِ به آن نیست. چرا که فردی که می‌خواهد به کمال دست یابد، ابتدا باید ظرفیت و توان تحمل آن مرتبهٔ کمالی را در خود ایجاد کند. لذا روشن است که شاگردان مبتدی درس ادب و اخلاق – همچون نگارندهٔ حقیر – نباید بی مهابا پای در محفل عشاق بنهند. ولی خوب است که این مرتبهٔ کمالی – که بیش از اینکه یک کمال کمّی باشد، کمالی کیفی است – به عنوان نوک قله، مد نظر انسان مجاهد باشد، تا به سمت آن حرکت کند، حتی اگر هیچگاه به آن نرسد. چون حرکت در مسیر کمال، به خودی خود برکات و ثمرات بسیار دارد، ولو اینکه هیچ‌گاه به کمال نرسیم.

  1. ادب چهارم: «مواظب باشید که از حد اعتدال خارج نشوید! نه کوتاهی کنید، و نه زیاده‌روی ...» قرآن کریم می‌فرماید :

وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَٰلِکَ قَوَامًا(فرقان/۶۷)

و (بندگان خداوند) کسانی (هستند) که چون خرج و انفاق کنند نه زیاده‌روى کنند و نه تنگ و سخت گیرند و انفاق آنها حد معتدلى میان این دو باشد.

    اهمیت اعتدال در انفاق و یا به طور کلی «جهاد اقتصادی» از آنجایی است که غرض اسلام از انفاق بسط خیر و سعادت مادی و معنوی در جامعه است، و چنانچه فردی در انفاق یا «جهاد اقتصادی»، کوتاهی یا زیاده‌روی کند، نقضِ غرض خواهد شد. کوتاهی در انفاق یا «جهاد اقتصادی»، موجب می‌شود که بسیاری از مردمان به امکانات و مواهب مادی دسترسی پیدا نکنند، و از آن طرف زیاده‌روی در آن موجب خواهد شد که فرد «مُنفِق» یا «مجاهد»، دچار لطماتی شود که بعضاً غیر قابل جبران باشند و در اثر این آسیب‌ها و لطمات مادی یا جسمی یا ...، خود باری بر دوش جامعهٔ اسلامی و مسلمین شود. لذا رعایت اعتدال در انفاق و «جهاد اقتصادی» به حسب پرهیز از نقضِ غرض، بسیار ضروری است.

 

  1. ادب پنجم، مهم‌ترین ادب : «ایمان!» خدای متعال در قرآن کریم دربارهٔ کسانی که در «جهاد با جان و مال» بهانه‌تراشی و تعلل می‌کردند، می‌فرماید :

لَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ(توبة/44)

آنان‌که به خدا و روز واپسین ایمان دارند از تو رخصت در ترک جهاد با مال و جان خویش نمى‌طلبند، و خداوند به [حال] پرواپیشگان داناست.

    و نیز در جای دیگری می فرماید :

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ(یس/۴۷)

و چون به آنان گفته شود: از آن‌چه خداوند روزى شما کرده انفاق کنید، کافران به مؤمنان گویند: آیا کسى را خوراک دهیم که اگر خدا مى‌خواست خوراکش مى‌داد؟! شما جز در گمراهى آشکارى نیستید [که ما را به مخالفت با خواست خدا فرمان مى‌دهید]!

    همان طور که به وضوح در دو آیهٔ شریفهٔ گذشته مشاهده شد، خدای متعال در هر دو آیه کسانی را که در جهادِ مالی یا انفاق، بدون هیچ عذر موجهی بهانه‌جویی کرده و یا تعلل می‌ورزند، از دایرهٔ ایمان خارج و ایشان را کافر دانسته است، اگرچه خود ادعای ایمان داشته باشند!  چرا که فرد مؤمن، اولاً آنچه را که خداوند به او دستور داده بدون چون و چرا انجام می‌دهد، و ثانیاً نسبت به وعدهٔ پاداش و جبران الٰهی در دنیا و آخرت «ایمان» دارد و با اطمینان کامل تکلیف خود را انجام می‌دهد. آیات و روایاتی که این ادب مهم را شرح و توضیح داده‌اند، بیش از این مقدارند و ما به همین بسنده می‌کنیم.

کلام پایانی

   بدیهی است که آنچه گذشت، قطره‌ای از دریای معارف قرآن و عترت در باب آداب «جهاد اقتصادی» و انفاق بود. ولی سعی شد که برخی از مهم‌ترین آداب و نکات ذکر شوند تا همان طور که در معنای ادب گذشت، بتوانیم با عمل به این آداب و مراعات‌شان، خود را از آفات و مشکلاتی که ممکن است به جهاد اقتصادیِ ما لطمه بزنند و از ارزش مادی و معنوی آن بکاهند، در امان نگاه داریم. باید توجه داشته باشیم که منّت و آزار افراد مستضعفی که با جهاد خود به ایشان خدمت کرده‌ایم، از ارزش جهاد ما می‌کاهد و بلکه آن را ساقط می کند، گویی که خدمتی نکرده‌ایم! هیچ‌گاه نباید در جهاد اقتصادی خود، شأن طرف مقابل را نادیده بگیریم و خدمتی به او ارائه کنیم که اگر خودمان جای او باشیم، آن خدمت را نپسندیم. و نیز باید بدانیم که اگر ظرفیت لازم و کافی را داشته باشیم، بهترین کار و مرتبهٔ کمالی جهاد اقتصادی و انفاق، گذشت و بخشش از آن چیزی است که آن را دوست داریم. البته باید دانست که هدف از انفاق و جهاد اقتصادی، بسط خیر و سعادت در جامعه است و نباید با کوتاهی یا زیاده‌روی در این مسیر، این غرض مهم را نقض کنیم. و در پایان، باید بدانیم که رکن رکین جهاد اقتصادی و بلکه هر عمل صالحی، ایمان به خدای متعال و لطف و مرحمت اوست.

وَ السَّلامُ عَلیْکُم وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۳ ، ۲۱:۵۴
کاتب

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ

الحَمْدُلِلّٰه رَبِّ العَالَمِیْنَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

جهاد اقتصادی، چیستی و چرایی

کلام نخست

    سخن از «جهاد» است. جهادی که متصف به وصف «اقتصادی» است. ترکیب وصفی را می گویم، ادبیات دبیرستان که خاطرتان هست؟ موضوع بحث «جهاد نظامی» یا «جهاد فرهنگی» یا هر نوع دیگری از جهاد نیست. موضوع، صرفاً و صرفاً «جهاد اقتصادی» است. به گمانم لازم نیست بگویم که عنوان این موضوع چه قدر کلیشه‌ای است! گوش من و شما به این کلیشه و کلیشه‌های مانند آن بسیار عادت کرده، بسیار! اما در عین حال لازم هم نیست که بگویم بحث ما در این باره اصلاً کلیشه‌ای نیست. ما در اینجا نمی‌خواهیم شعار دهیم، بلکه می‌خواهیم ولو به قدر یک درنگ، گامی در ساحت تفکر دینی در این باره برداریم. باری در این کوتاهه، نگاه ما به موضوع از نظرگاه دینی خواهد بود و چندان از زاویهٔ علوم انسانی و اجتماعی رایج به موضوع یادشده نخواهیم پرداخت.

«جهاد» چیست؟

    «جهاد» در لغت، به معنای «به کارگیری نهایت طاقت و توان در مواجههٔ با دشمن» است(راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن الکریم، ذیل مادهٔ ج‌ه‌د). نیک می‌دانیم که امروزه، بلکه در پهنای تاریخ، دشمن فقط در عرصهٔ جنگ نظامی به دشمنی نپرداخته، بلکه دامنهٔ جنگ‌ها و دشمنی‌ها به عرصه‌هایی چون اقتصاد و فرهنگ و بهداشت‌عمومی و ... تعدّی کرده و جنگ‌های ترکیبی و چندساحتی را برای ما به ارمغان آورده است. لذا توجه به این نکته ضروری است که «جهاد» یک معنای وسیع و فراگیر دارد، نه معنایی محدود و محصور.

    «جهاد» در قرآن کریم نیز، خصوصیاتی دارد. از جمله اینکه به عنوان یکی از شروط ورود به بهشت بیان شده و مقترن و بلکه ای بسا مبتنی بر صبر و استقامت است و قوام خویش را از پایداری می گیرد. چنانکه خدای متعال فرموده :

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ(آل‌عمران/۱۴۲)

آیا پنداشته‌اید که به بهشت درآیید با آن‌که هنوز خدا کسانى از شما را که جهاد کرده‌اند و صابران را معلوم نکرده است‌؟

و نیز دربارهٔ نقش مستقیم صبر و استقامت در جهاد فرموده :

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ(الانفال/۶۵)

اى پیامبر، مؤمنان را به جنگ برانگیز؛ اگر بیست تن صابر از شما باشند بر دویست تن غالب آیند، و اگر صد تن از شما باشند بر هزار تن از کافران غالب شوند، زیرا آنان مردمى نافهمند.

همچنین امام صادق(علیه السلام) دربارهٔ جایگاه والای جهاد در میان سنت‌های دینی فرموده‌اند :

اَلْجِهَادُ أَفْضَلُ اَلْأَشْیَاءِ بَعْدَ اَلْفَرَائِضِ. (الکافی(ط دارالکتب)، ج۵، ص۴)

جهاد پس از نمازهای واجب یومیه، برترین چیز است!

و نیز أَمیرالمؤمنین(علیه السلام) در خصوص نقش و اهمیت جهاد فرموده‌اند :

إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ اَلْجِهَادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ وَ نَاصِرَهُ وَ اَللَّهِ مَا صَلَحَتْ دُنْیَا وَ لاَ دِینٌ إِلاَّ بِهِ‌. (الکافی(ط دارالکتب)، ج۵، ص8)

همانا خدای عزّ و جلّ، جهاد را واجب ساخت و آن را بزرگ داشت و آن را یاریِ خود و یاورِ خویش قرار داد. به خدا سوگند، دنیا و دین اصلاح نشدند، مگر به وسیلهٔ جهاد!

    همان طور که گذشت ، «جهاد» سنتی است مقترن و مبتنی بر صبر و استقامت و پایداری، که اصلاح دین و دنیای مردمان به واسطهٔ تحقق آن است، و با به کارگیری نهایت طاقت و توان آدمی محقق می‌شود. لذا برترین چیز پس از نمازهای یومیه که ستون دین هستند، «جهاد» است.

«جهاد اقتصادی» چیست؟

    جهاد اقتصادی چیست؟ یعنی چه که باید در مسیر معیشت و اقتصاد جهاد کنیم؟ قرآن کریم پاسخ می دهد! خداوند متعال می فرماید :

لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا(طلاق/۷)

توانگر باید از توانگرى خود هزینه کند، و هر که روزى بر او تنگ است از آن‌چه خدا به او داده است (به‌قدر توانایى خود) هزینه کند؛ خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه‌اى که به او داده تکلیف نمى‌کند، خداوند به زودى پس از تنگدستى گشایش پدید مى‌آورد.

    همچنین در کلامی دیگر می فرماید :

آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ أَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ(حدید/۷)

به خدا و پیامبرش ایمان آورید و از آن‌چه شما را در آن جانشین ساخته (از دارایى‌هاى خود) انفاق کنید؛ پس کسانى از شما که ایمان آورده و انفاق کنند پاداشى بزرگ دارند.

و نیز می فرماید :

وَ مَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ...(حدید/۱۰)

و شما را چیست که در راه خدا انفاق نمى‌کنید، با آن‌که میراث آسمان‌ها و زمین از آن خداست [و چیزى براى کسى باقى نمى‌ماند]؟!...

    از جمع دو آیهٔ ذکر شده، به چند نکته در راستای شناخت «جهاد اقتصادی» پی‌می بریم :

  1. ثروت و توانگری ما، نعمت و لطف خداوند به ماست و ما از خود هیچ نداریم و خداوند است که مالک حقیقی همه چیز است.
  2. خداوند ملک و مال خود را – که مواهب مادی باشند – به ما واگذار کرده و ما را در صرف این ملک و مال جانشین خود قرار داده تا آن را در جای درست خود صرف کنیم.
  3. تکلیفی که خداوند در راستای خرج و صرف، یا به عبارت بهتر انفاق این اموال به دوش ما نهاده، بیش از توان و امکانات ما نیست، لذا عذری برای ترک این تکلیف نداریم.
  4. خداوند نیز با لطف و مهر خود، ما را در ازای انجام این وظیفه و تکلیف پاداش داده و مورد رحمت خود قرار می دهد و نیز رزق دنیایی ما را نیز خود متکفل می‌شود.

مجموع این نکات، ما را با «جهاد اقتصادی» آشنا می‌سازد. البته تعریف جهاد اقتصادی به نحو کامل، مقصد پایانی این نوشتار است و توصیفات ذکر شده، نقش مقدماتی در شناخت ما از این مفهوم دارند.

نقش اقتصاد در صلاح یا فساد جامعه چیست؟

    از اهمیت نقش اقتصاد در صلاح جامعه و تحقق دین‌داری در سطح عموم جامعه، همین بس که خدای متعال در سورهٔ مبارکهٔ قریش، برای اینکه مشرکین قریش را به دینداری دعوت کرده و ایشان را برای پرستش خود قانع کند، خود را چنین معرفی فرموده :

فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هٰذَا الْبَیْتِ* الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ(قریش/۳و۴)

پس باید که پروردگار این خانه(=کعبه) را عبادت کنند* همان کسی که ایشان را از گرسنگی نجات داد و سیرشان کرد، و از ترس ایمنی‌شان بخشید.

    همان طور که به وضوح مشاهده می‌شود، نقش اقتصاد سالم و عادلانه، و نیز امنیت فراگیر، چنان در ساخت جامعهٔ دینی و فراگیر‌ساختنِ تدیّن مهم است، و نیز چنان برای نوع انسان‌ها جذاب و مطلوب است که خدای متعال با استفاده از معرفی خود با این اوصاف، سعی در إقناع کافرانِ لجوج مکه برای گرویدن به اسلام و امت اسلام دارد.

    همچنین امام صادق(علیه السلام) دربارهٔ اهمیت نقش مال و ثروت کافی در مسیر دین‌داری فرموده :

لاَ تَدَعْ طَلَبَ اَلرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ‌، فَإِنَّهُ أَعْوَنُ لَکَ عَلَى دِینِکَ‌، وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَکَ وَ تَوَکَّلْ‌. (أمالی طوسی(ره)، ط دارالثقافة، ص۱۹۳)

طلب رزق از راه حلال را رها مکن، چراکه همانا این کار، یاری‌گری‌بهتر برای (حفظ) دین تو است. و مَرکبَت را محکم ببند و بر خدا توکل کن...

   همچنین در روایتی که به رسول خدا(ص) منسوب است، دربارهٔ اهمیت معیشت مناسب در تحقق دین‌داری چنین وارد شده :

بَارِکْ لَنَا فِی اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صَلَّیْنَا وَ لاَ صُمْنَا وَ لاَ أَدَّیْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا. (الکافی، ط دارالکتب، ج5، ص۷۳)

پروردگارا! نان را برای ما مبارک بگردان! و میان ما و آن جدایی مینداز! چراکه اگر نان نبود، ما نماز نمی‌خواندیم و روزه نمی‌گرفتیم و واجبات پروردگارِ خویش را به جا نمی‌آوردیم!

    باید توجه داشت که «نان» در روایت فوق، استعاره از مواهب مادّی است. با این نگاه، منظور روایت شریفه در بیان اهمیت نقش اقتصاد و برخورداری از مواهب مادی در تحقق دین‌داری، به خوبی روشن می‌شود.

    و نیز در روایتی منسوب به امام صادق(علیه السلام) دربارهٔ نقش ثروت و برخورداری از مواهب مادی در کاهش فساد و ظلم، چنین وارد شده :

غِنًى یَحْجُزُکَ عَنِ اَلظُّلْمِ خَیْرٌ مِنْ فَقْرٍ یَحْمِلُکَ عَلَى اَلْإِثْمِ‌.(الکافی، ط دارالکتب، ج۵، ص۷۲)

برخورداری از مواهب مادی و بی‌نیازی، چنانچه تو را از ظلم باز دارد، از نیازمندی و فقری که تو را بر گناه وادارَد بهتر است!

    همچنین در روایتی از حضرت صادق(علیه السلام) دربارهٔ مرز دنیاطلبی و دین‌داری در کسب ثروت، چنین وارد شده :

قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ وَ اَللَّهِ إِنَّا لَنَطْلُبُ اَلدُّنْیَا وَ نُحِبُّ أَنْ نُؤْتَاهَا فَقَالَ تُحِبُّ أَنْ تَصْنَعَ بِهَا مَا ذَا قَالَ أَعُودُ بِهَا عَلَى نَفْسِی وَ عِیَالِی وَ أَصِلُ بِهَا وَ أَتَصَدَّقُ بِهَا وَ أَحُجُّ وَ أَعْتَمِرُ فَقَالَ‌ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَیْسَ هَذَا طَلَبَ اَلدُّنْیَا هَذَا طَلَبُ اَلْآخِرَةِ‌. (الکافی، ط‌دارالکتب، ج۵، ص۷۲)

مردی به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشت که: «به خدا سوگند ما دنیاطلب هستیم! و دوست داریم که به دنیا برسیم.» پس حضرت(علیه السلام) بدو فرمود :«دوست داری که با دنیا(و مواهب آن) چه کنی؟» مرد عرضه داشت: «می‌خواهم با آن به خود و خانودهٔ خویش رسیدگی کنم و نیز صلهٔ رَحِم کنم و صدقه بدهم و حج بروم و عمره به‌جای‌آورم.» پس حضرت(علیه السلام) بدو فرمود :«این دنیاخواهی نیست! بلکه این خواستنِ آخرت است!»

    در روایت شریفهٔ فوق، به وضوح نقش اقتصاد در شکل‌گیری جامعهٔ سالم با افراد سالم، و نیز نقش آن در شکل‌گیری روابط فرهنگی و اجتماعیِ مطلوب و مفید و تحقق احکام و فرامین دینی، گفته شده و تبیین گردیده است. روشن است که دامنهٔ برکات اقتصاد سالم، فقط به سیر شدن مردم باز نمی‌گردد و مایهٔ نشاط فردی و اجتماعیِ مردم نیز می‌شود.

    همچنین باید بدانیم که یکی از نکات بسیار مهمی که در روایات اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، این است که مؤمنین موظف هستند که خود را در مسائل اقتصادی از وابستگی به دیگران بِرَهانند تا دچار آسیب‌های ناشی از وابستگیِ اقتصادی نشوند. چنانچه رسول خدا(ص) فرموده‌اند :

مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ‌. (الکافی، ط دارالکتب، ج۵، ص۷۲)

ملعون است کسی که بارِ زندگیِ خویش را بر دوش مردم افکنَد.

    از مجموع نکات فوق، این نتیجه به دست می‌آید که اگر بخواهیم دین‌داری در یک جامعه آسان و فراگیر شود، باید امنیت و نیز اقتصاد آن جامعه را به نحو لازم و کافی تأمین کنیم. به خصوص در اقتصاد، باید کاری کنیم که مسیر کسب رزق و روزی حلال، به نحوه شایسته و کافی برای آحاد جامعه فراهم شود. چنانچه این اهداف را تحقق بخشیدیم، خواهیم دید که زمینه و بستر ظلم و فساد و کفر از جامعه -اقلاً تا حد بسیاری – برچیده خواهد شد و جامعه به سمت عدل و صلاح و ایمان حرکت خواهد کرد. و نیز باید توجه کرد که دامنهٔ برکات اقتصاد سالم، محدود به سیر شدن مردمان نیست. بلکه اقتصاد سالم، زمینهٔ شکل‌گیری روابط فرهنگی و اجتماعیِ مطلوب و نیز تحقق احکام و فرامین دینی را نیز فراهم می‌کند و بستر نشاط آحاد جامعه را نیز به نحو احسن، فراهم می‌سازد. همچنین باید نیک بدانیم که اگر در تأمین معیشت و اقتصاد جامعهٔ اسلامی، به نحو بایسته و شایسته عمل نکردیم و خدایی ناکرده پیکرهٔ اقتصادی این جامعه را به افراد ناشایست از قبیل کُفار و مشرکین و منافقین واگذاردیم و باعث شدیم تا آن‌ها بازیگر اصلی در این عرصه شوند، مستوجب لعن و نفرین خداوند و رسول گرانقدر او(ص) خواهیم شد و گام در مسیر هلاکت و تباهی خود و جامعه خواهیم نهاد. لذا بسیار ضروری است که افرادِ مؤمنین و نیز جوامع ایمانی، خود را از بند وابستگی اقتصادی به دیگران بِرَهانند تا بدین وسیله بتوانند آزادانه به زندگی و حیات دین‌مدارانهٔ خود ادامه دهند و دنیا و آخرت خویش را آباد سازند.

کلام پایانی

    سخن از «جهاد» بود، «جهاد اقتصادی»؛ گفته شد که «جهاد» به معنای «به کارگیری نهایت طاقت و توان آدمی برای مواجهه با دشمن» است که همراه با صبر و استقامت و پایداری است. با این بیان روشن می‌شود که «جهاد اقتصادی» به معنای «به کارگیری نهایت طاقت و توان مالی - که خداوند در اختیار ما گذاشته و ما را مکلف به استفادهٔ این اموال در راه‌هایی که بیان فرموده کرده - در راستای تأمین و تقویت نهاد اقتصاد در جامعهٔ اسلامی، به جهت ایجاد بستر روابط فرهنگی و اجتماعی سالم و مفید در جامعه، و نیز به جهت ایجاد بستر دین‌داری و تحقق احکام دینی به نحو آسان و فراگیر برای عامهٔ مردم و رفع زمینهٔ ظلم و فساد در جامعه» است. با این بیان، به وضوح روشن می‌شود که تشکیل اتاق‌های فکر و سازماندهیِ گروه‌های جهادی، تا چه اندازه در این مسیر، یعنی مسیر «جهاد اقتصادی» ضروری است. امید است که این نوشتار توانسته باشد این ضرورت و اهمیت را به خوبی نشان دهد و نیز سرمایهٔ بینشی لازم برای گام برداشتن در این راه را به نحو شایسته و بایسته، ارائه کرده باشد.

وَ السَّلامُ عَلیْکُم وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۳ ، ۲۱:۵۳
کاتب

سخن را با نام او آغاز می‌کنم که بهترین سرآغاز است...

 

سخن از هنجار است، هنجار. یعنی رفتاری اجتماعی که از یک گروه و اجتماع خاص، به صورتی ویژه و البته به دفعات و کرّات، سر می‌زند و رخ می دهد. طبعاً اگر نیک بنگریم، این نوع رفتار  با خصوصیاتی که ذکر شد، بیانگر و شناسایِ هویت یک اجتماع است و برخاسته از نظامات فکری و ارزشیِ آن اجتماع می باشد. آنچه که گذشت، مقدمهٔ اول از درنگ ما بود.

مقدمهٔ دوم چنین است که به اجتماعی که حول محور یک مکتب و گفتمان، و مجموعه‌ای از مناسک و هنجار‌هایِ مکتبی و برخاسته از مکتب، شکل گرفته باشد و این مکتب و مناسک مربوط به آن، در میان اجتماعِ مذکور، تقدّس یا چیزی شبیه به تقدّس داشته باشند، «امّت» می‌گویند. مثلاً «امّت اسلام»، «امّت یهود»، «امّت مسیح» و ...؛ به بیان ساده، به اجتماع حول مکتب و گفتمان، مناسک و هنجارهایِ مکتبی، «امّت» می گویند.

با توجه به آنچه ذکر شد، روشن است که هر امّتی دارای مجموعه‌ای از مناسک و هنجارهای شاخص هست که این مناسک و هنجارها هویت و شناسنامهٔ آن امّت هستند.

به طور مثال اگر قرآن را ملاحظه کنید، از جملهٔ پر تکرارترین هنجارهای هویتی برای معرفی «امّت اسلام»، هنجارهای ذیل هستند :

۱- اقامهٔ صلاة(برپایی نماز)

۲- ایتاء زکاة(پرداخت حقوق مالی شرعی به نیازمندانِ مربوطه)

۳- امر به معروف و نهی از منکر

 

به طور مثال، در قرآن ذکر شده :

الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج/۴۱)

ترجمه : (مؤمنان)‌کسانی هستند که اگر آنها را در زمین حکم‌فرما کنیم، نماز را به‌پامی‌دارند و زکات را می‌پردازند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. و سرانجامِ کارها از آنِ خداست.

 

از طرف دیگر، امّت‌های دیگر مانند «امّت یهود» نیز یک سری هنجارهای رفتاری مشخص دارند، از جمله اینکه به تعطیلی و تقدیس روز شنبه شناخته می شوند. این مطلب در قرآن کریم نیز ذکر شده است. مثلاً در قرآن کریم آمده:

وَ اسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَ یَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُمْ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ (اعراف/۱۶۳)

 

این در حالی است که اسلام روز جمعه را برای عبادت برگزیده و تقدیس کرده است و به آن جنبهٔ هنجاری و مناسکی در «امّت اسلام» داده و در قرآن یک سورهٔ اختصاصی برای آن نازل شده است. همچنین در روایات هم فضیلت فراوانی برای این روز در نظر گرفته شده. مثلاً از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود : إِنَّ یَوْمَ اَلْجُمُعَةِ‌ سَیِّدُ اَلْأَیَّامِ(الکافی ط دارالکتب، ج۳، ص۴۱۴)

ترجمه : همانا روز جمعه، سَروَر روزهاست.

همچنین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود : إِنَّ اَللَّهَ اِخْتَارَ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَیْئاً فَاخْتَارَ مِنَ اَلْأَیَّامِ یَوْمَ اَلْجُمُعَةِ‌.(الکافی ط دارالکتب، ج۳، ص۴۱۳)

ترجمه : خدای متعال از میان (مصادیق) هر چیزی، چیزی را برگزید (و به آن ارزش داد)، پس او از میان روز‌های (هفته) جمعه را برگزید (و آن را ارج نهاد).

 

با بیان این امور، دانستن این نکته بایسته است که هنجارها، برخاسته از گفتمان‌ها و مکتب‌ها هستند. یعنی همان‌طور که مکتب‌ها و گفتمان‌ها با خصوصیات مکتبی و ایدئولوژیک خودشان، بین یکدیگر مرزبندی ایجاد می کنند، هنجارها هم که برخاسته از همان مکتب‌ها و گفتمان‌ها هستند و در واقع ادامهٔ مکتب‌ها و گفتمان‌ها در عرصهٔ عملِ اجتماعی هستند، دارای خصوصیت مرزبندی هستند. یعنی از تداخل در همدیگر اجتناب دارند. و اگر روزی هنجارها از حریم خودشان تعدّی کنند و به حریم هنجاریِ  مکتب‌ها وگفتمان‌های دیگر تجاوز کنند، در واقع شاهد یک نزاع گفتمانی و مکتبی خواهیم بود و در این معرکه هر هنجاری، به هر میزان که غلبه پیدا کند، در واقع مکتب و گفتمانِ مبنایی خود را به همراه سایر هنجارها و مناسک تابعِ خود، به همان میزان غلبه و نفوذ داده است. با این بیان، تداخل و در واقع «تجاوز هنجاری» برای یک امّت چیز مطلوبی نیست و موجب فروپاشی  مکتب و گفتمانِ مورد «تجاوزِ هنجاری»، می شود. و نتیجهٔ این فروپاشی گفتمانی، فروپاشی امّت خواهد بود. چون همان طور که گفته شد، امّت‌ها حول مکتب ها و گفتمان‌ها شکل می‌گیرند.

 

در خصوص تعطیلیِ روز شنبه، ما با خطری که آن را «تجاوز هنجاری» می‌نامم، روبه‌رو هستیم. یعنی ماجرا به یک تعطیلی ساده ختم نمی‌شود و ما در معرض خطر یک «انقلاب و استحالهٔ فرهنگی» قرار می گیریم و عاقبت این کار اصلاً روشن نیست. به طور مثال، از کجا معلوم که نتیجهٔ این کار به تعطیلی شنبه ختم شود و طرفداران این کار به این موضوع قناعت کنند و بحث تعطیلی یکشنبه و تطابق هفته مطابق تقویم جهانی را پیش نکشند و نتیجتاً جمعه(که روز عبادیِ هفته در اسلام است) را هم تبدیل به روز کاری نکنند؟ و باید نیک بدانیم که این قبیل تحولات هنجاری، محدود به جا‌به‌جایی زمان تعطیلات هفتگی نیستند و کل سبک زندگی جامعه را تحت الشعاع قرار می‌دهند. و نیز باید بدانیم که شیطان نقشهٔ خود را گام به گام و با رعایت اصل مهم تدریج، به پیروزی می رساند، کما اینکه خدای متعال گفته : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ...(نور/٢١) ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از گام‌های شیطان پیروی نکنید...

 

همچنین باید توجه داشت که این اقدام، یعنی تبیعت و اطاعت از نظام فرهنگی و هنجاری غرب. و  تبعیت و اطاعت از  اهل‌کتاب(یعنی یهود و مسیح) در کتاب خدا مذموم شمرده شده و خداوند نتیجهٔ آن را گمراه و مرتدّ شدن توسط اهل‌کتاب می داند :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ (آل‌عمران/۱۰۰)

ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده‌اید!‌اگر گروهی از اهل کتاب را اطاعت کنید، شما را پس از اینکه ایمان آورده‌اید، (از ایمان) به سمت کفر باز‌می گردانند.

 

همچنین خدای متعال در آیه‌ای دیگر نتیجهٔ اطاعت از کافران را عقبگرد و ارتجاع به دوران کفر، و خسران بیان می‌کند :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ(آل‌عمران/۱۴۹)

ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از کسانی که کافر شدند اطاعت کنید، شما را به گذشته‌های‌تان باز می‌گردانند و سپس زیان‌کار می‌شوید.

 

به خوبی روشن است که طبق مفاد دو آیه فوق، عاقبت تبعیت از کفار و اهل‌کتاب، فروپاشی گفتمانی و مکتبی است و این امر ما را به دوران ارزش‌های پیش از اسلام بازمی‌گردانَد و به واسطهٔ فروپاشی مکتب و گفتمانِ اسلام، اجتماعِ حول اسلام یا همان «امّت اسلام» را نیز نابود می‌سازد.

 

همچنین دربارهٔ میزان مطلوب تعطیلی در ایام هفته، آنچه که مدّ نظر اسلام است، صرفاً تعطیلی روز جمعه است و نه بیشتر. بلکه اسلام کار و کوشش در عصر جمعه را نیز مورد امر خود قرار داده(البته طبعاً این امر به معنای وجوب نیست، بلکه ظاهراً حاکی از استحباب و مطلوبیت است) و مردم را به کار و تلاش پیوسته و انجام وظایف فردی و جمعی خود، ترغیب کرده. لذا خدای متعال در قرآن کریم می فرماید :

فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(جمعه/۱۰)

ترجمه : آنگاه که نماز(جمعه) تمام شد، در زمین پراکنده شوید و از فضل خداوند بجویید و خداوند را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.

 

همچنین باید توجه داشت که مشکلات و مسائل اقتصادی کشور، فراتر از آن است که با اقدامی سطحی و غیر‌مؤثر مانند تعطیلی شنبه، حل و فصل شوند. بلکه وجههٔ همّت دولت و ملت، باید معطوف به حل مسائلی چون ایجاد و توسعهٔ مشاغل جدید و روزآمد وحیاتی و اقدامات زمینه‌ساز در افزایش کیفیت و تیراژ تولیدات داخلی و زمینه‌سازی تعامل با بازارهای همسو مانند بازار کشورهای مسلمان و... شود. لذا اگر واقعاً تعطیلی شنبه امری مؤثر و کارآمد نیز باشد، به نظر می‌رسد که در اولویت و اهمیت نباشد و صرفاً برای غافل شدن ما از امور مهم‌تر، توسط رسانه‌ها و برخی چهره‌ها، برجسته شده باشد.

 

حاصل کلام اینکه، اولاً پذیرش تعطیلی شنبه به واسطهٔ اینکه هنجار شاخص و شناسایِ «امّت یهود» است، به معنای پذیرش یک تهاجم و تجاوز هنجاری و در واقع مکتبی و گفتمانی به «امّت اسلام» است و خطرات و تأثیرات گسترده و قابل توجهی برای نظام هنجاری و گفتمانی ما دارد و به یک تعطیلی ساده ختم نشده و سبک زندگی ایرانی-اسلامی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ همچنین معلوم نیست ماجرا به تعطیلی این روز ختم شود و عاملان این امر پا را فراتر از این نگذارند. ثانیاً روز عبادی و مقدّس در اسلام که مسلمین در آن روز دست از کار کشیده و آن روز را تعطیل می‌کنند، صرفاً جمعه است و در همان جمعه نیز، اسلام از امّت خواسته که پس از نماز جمعه، فارغ نباشند و به انجام وظایف خود مشغول شوند. لذا تعطیلی شنبه و همچنین تعطیلیِ زیاد، مطلوب اسلام نیست. همچنین به نظر می‌رسد که حتیٰ اگر این اقدام را مؤثر و راه‌گشا در عرصهٔ اقتصادی بدانیم، نباید به آن ضریب اولویت و اهمیت بدهیم. چرا که اموری مبنایی‌تر و راهبردی‌تر در اقتصاد ما مغفول مانده‌اند که باید وجههٔ همّت خود را معطوف به آن امور کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۰۳:۵۵
کاتب