مکتوبات

جایی برای کتابت کاتب!

مکتوبات

جایی برای کتابت کاتب!

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ

الحَمْدُلِلّٰه رَبِّ العَالَمِیْنَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

ادب جهاد، از نوع اقتصادی!

کلام نخست

    هر چیزی ادبی دارد. نمی توانی برای انجام دادنِ کارهای بزرگ، بی‌قاعده و بدون ادب رفتار کنی. آداب‌دان بودن، خصلت انسان‌های بزرگ و خردمند است. ادب، همان چیزی است که اثرگذاریِ کار را به اوج و کمال خویش می‌رساند. اگر ادبِ کار را بلد نباشی، هر چه قدر هم که سعی و تلاش کنی و از جسم و جان و مال خود مایه بگذاری، گویا که کاری نکرده‌ای. ادب، نمک و برکت هر کاری است، خصوصاً کار بزرگی مثل جهاد، از نوع اقتصادی!

«ادب» چیست؟

    «ادب» یعنی چه؟ شاید یکی از پر تکرارترین کلمات در فرهنگ زبانیِ ما، واژهٔ «ادب» است. شناخت ما اما از این واژه چندان کافی و درست نیست. زُبیدی، لغت‌پژوه معروف، در کتاب خود ادب را چنین معنا می‌کند :

الأَدَبُ‌ مَلَکَةٌ تَعْصِمُ مَنْ قامت به عمَّا یَشِینُه (تاج العروس من جواهر القاموس، ط‌دارالفکر، ج۱، ص296)

ادب، ملکه‌ای(=خُلق و خو) است که هر کسی را که برای (رسیدن به) آن قیام کند، از هرآنچه که او را زشت و نا‌زیبا کند، نگاه دارد.

    طبق آنچه که از زُبیدی آمد، ادب ضامن حفظ آبرو و سرمایهٔ شخصیتی انسان است و وی را آراسته نگاه داشته، از آفت‌ها دور نگاه می دارد. انسانی که خود را ملتزم به ادب ساخته، در همه‌حال تحت لوای ادب است و این خصلت او و کارش را از آفات دور نگاه می دارد و به وی سرمایهٔ شخصیتیِ عظیمی عطا می کند.

فایدهٔ «ادب» چیست و از کجا می‌توان «ادب» را به دست آورد؟

    در کلامی منسوب به أَمیر المؤمنین(علیه السلام) وارد شده :

کُلُّ شَیْ‏ءٍ یَحْتَاجُ إِلَى الْعَقْلِ وَ الْعَقْلُ یَحْتَاجُ إِلَى الْأَدَب‏(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ط دفتر تبلیغات اسلامی قم، ص۲۴۸)

هر چیزی به عقل نیاز دارد، و عقل نیز به ادب نیازمند است.

    در کلام حضرت(علیه السلام) به خوبی روشن است که ادب، راهبرِ عقل است، و این فایده‌ای است بس بزرگ! خِرَد آدمی چنانچه تحت لوای ادب حرکت نکند و چارچوبی که ادب برای آن تعریف کرده را رعایت نکند، بی شک موفق به نیل به حقیقت و نیز شناخت اقدام درست، نخواهد بود.

    و نیز در کلامی دیگر منسوب به همان حضرت(علیه السلام) وارد شده :

مَنْ لَمْ یَصْلُحْ عَلَى أَدَبِ اللَّهِ لَمْ یَصْلُحْ عَلَى أَدَبِ نَفْسِه‏‏(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ط دفتر تبلیغات اسلامی قم، ص۲۴۸)

هر کس که بر اساس ادب خداوند شایسته و صالح نشود، بر اساس ادبِ خویش، صالح نخواهد شد.

    همان طور که واضح است، ادبِ ما اگر ادبِ الٰهی و خداوندی نباشد، برای ما صلاحیت و شایستگی به ارمغان نخواهد آورد. انسان با تدبیرهای «من‌درآوردی» خویش مؤدّب نمی شود، ما عاجز تر از آنیم که بتوانیم خود را تأدیب و تربیت کنیم، بلکه تنها به تدابیر خدای متعال و جانشینان و اولیای گرانقدر او، می توان مؤدب و صالح شد. لذا باید به درگاه خداوند و کلام مجید او برویم و در محضر قرآن ادب‌آموزی کنیم و نیز در مکتبخانهٔ باشکوه اهل بیت(علیهم الصلاة و السلام)، مشق اخلاق و ادب بنویسیم.

«جهاد اقتصادی»، علامت صدق ایمان!

    نخست باید گفت که «جهاد اقتصادی» از علائم صدق ایمان شمرده شده است و کمتر چیزی در قرآن کریم با این عنوان یاد شده. در قرآن کریم می خوانیم :

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ(حجرات/۱۵)

مؤمنان واقعى تنهاکسانى هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند، سپس شک و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ آنها راستگویان‌اند.

    حال که با اهمیت «جهاد اقتصادی» تا حدی آشنا شدیم، می‌خواهیم به آداب این جهاد بپردازیم. البته باید خاطر نشان کرد که در منابع دین ما، دامنهٔ گسترده‌ای از نکات و مطالب کلی و جزئی حول این مفهوم وجود دارد، که طبعاً این نوشتار از عهدهٔ ذکر همهٔ آن نکات عاجز است و پیشاپیش از این قصور عذرخواهیم.

ادبِ «جهاد اقتصادی»

  1. ادب نخست: «اذیت نکنید و منّت نگذارید!» قرآن کریم می فرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَىٰ کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...(بقره/264)

اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید، صدقه‌هاى خود را با منّت‌گذارى و دل‌آزردن تباه مکنید، مانند کسى که مال خود را براى نمایش به دیگران انفاق مى‌کند و به خدا و روز واپسین ایمان ندارد، ...

    صدقه(که البته صرفاً پرداخت مالی نیست) نباید همراه با منّت گذاشتن و آزار رساندن باشد. که اگر چنین شد، گناهش مانند ریا در صدقه دادن است. همچنین باید توجه داشت که منّت گذاشتن، اثر مادّی و معنوی کار خیر را از بین می‌برد، گویی که اصلاً کار خیری انجام نشده! چنانچه امام صادق(علیه السلام) فرموده‌اند :

اَلْمَنُّ یَهْدِمُ اَلصَّنِیعَةَ‌. (الکافی، ط‌دارالکتب، ج۴، ص۲۲)

منّت‌گذاشتن، کارِ خیر را نابود می‌کند!

 

  1. ادب دوم: «از آنچه که دوست ندارید و برای خود نمی‌پسندید، به دیگران انفاق نکنید!» قرآن کریم می‌فرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ(بقره/۲۶۷)

اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید، از چیزهاى پاکیزه‌اى که به‌دست آورده‌اید و از آن‌چه براى شما از زمین برآورده‌ایم انفاق کنید، و بخش‌هاى ناپاک و وازدۀ آن را در نظر نگیرید که از آن انفاق کنید درحالى‌که خودتان گیرندۀ آن نیستید مگر با چشم‌پوشى در آن! و بدانید که خدا بى‌نیاز و ستوده است!

   این نکته در جهاد اقتصادی بسیار مهم است که هرگاه می‌خواهیم از مال خود به مستضعفین انفاق کنیم یا برای ایشان کار اقتصادی کنیم، باید خود را جای ایشان گذاشته و ببینیم که آیا خودمان حاضر هستیم از آنچه که انفاق شده یا از محصول خدمتی که به مستضعفین ارائه می‌کنیم، استفاده کنیم یا خیر؟ یک مجاهد اقتصادی، باید انفاق یا خدمتی متناسب با شأن یک انسان محترم، به افراد مستضعف کند، به نحوی که خودش هم حاضر باشد از آنچه که انفاق کرده یا از محصول خدمت خود، استفاده کند.

 

  1. ادب سوم: «از آنچه که دوست دارید انفاق کنید، چرا که فقط از این طریق می‌توانید به نیکی برسید!» قرآن کریم می‌فرماید :

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ(آل‌عمران/92)

هرگز به نیکى دست نیابید تا از آن‌چه خود دوست مى‌دارید انفاق کنید، و هرچه انفاق کنید خدا به آن داناست.

    این ادب، به نحوی کمالِ ادب پیشین است. البته معلوم است که کمال، مرتبه‌ای است که هر کسی قادر به نیلِ به آن نیست. چرا که فردی که می‌خواهد به کمال دست یابد، ابتدا باید ظرفیت و توان تحمل آن مرتبهٔ کمالی را در خود ایجاد کند. لذا روشن است که شاگردان مبتدی درس ادب و اخلاق – همچون نگارندهٔ حقیر – نباید بی مهابا پای در محفل عشاق بنهند. ولی خوب است که این مرتبهٔ کمالی – که بیش از اینکه یک کمال کمّی باشد، کمالی کیفی است – به عنوان نوک قله، مد نظر انسان مجاهد باشد، تا به سمت آن حرکت کند، حتی اگر هیچگاه به آن نرسد. چون حرکت در مسیر کمال، به خودی خود برکات و ثمرات بسیار دارد، ولو اینکه هیچ‌گاه به کمال نرسیم.

  1. ادب چهارم: «مواظب باشید که از حد اعتدال خارج نشوید! نه کوتاهی کنید، و نه زیاده‌روی ...» قرآن کریم می‌فرماید :

وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَٰلِکَ قَوَامًا(فرقان/۶۷)

و (بندگان خداوند) کسانی (هستند) که چون خرج و انفاق کنند نه زیاده‌روى کنند و نه تنگ و سخت گیرند و انفاق آنها حد معتدلى میان این دو باشد.

    اهمیت اعتدال در انفاق و یا به طور کلی «جهاد اقتصادی» از آنجایی است که غرض اسلام از انفاق بسط خیر و سعادت مادی و معنوی در جامعه است، و چنانچه فردی در انفاق یا «جهاد اقتصادی»، کوتاهی یا زیاده‌روی کند، نقضِ غرض خواهد شد. کوتاهی در انفاق یا «جهاد اقتصادی»، موجب می‌شود که بسیاری از مردمان به امکانات و مواهب مادی دسترسی پیدا نکنند، و از آن طرف زیاده‌روی در آن موجب خواهد شد که فرد «مُنفِق» یا «مجاهد»، دچار لطماتی شود که بعضاً غیر قابل جبران باشند و در اثر این آسیب‌ها و لطمات مادی یا جسمی یا ...، خود باری بر دوش جامعهٔ اسلامی و مسلمین شود. لذا رعایت اعتدال در انفاق و «جهاد اقتصادی» به حسب پرهیز از نقضِ غرض، بسیار ضروری است.

 

  1. ادب پنجم، مهم‌ترین ادب : «ایمان!» خدای متعال در قرآن کریم دربارهٔ کسانی که در «جهاد با جان و مال» بهانه‌تراشی و تعلل می‌کردند، می‌فرماید :

لَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ(توبة/44)

آنان‌که به خدا و روز واپسین ایمان دارند از تو رخصت در ترک جهاد با مال و جان خویش نمى‌طلبند، و خداوند به [حال] پرواپیشگان داناست.

    و نیز در جای دیگری می فرماید :

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ(یس/۴۷)

و چون به آنان گفته شود: از آن‌چه خداوند روزى شما کرده انفاق کنید، کافران به مؤمنان گویند: آیا کسى را خوراک دهیم که اگر خدا مى‌خواست خوراکش مى‌داد؟! شما جز در گمراهى آشکارى نیستید [که ما را به مخالفت با خواست خدا فرمان مى‌دهید]!

    همان طور که به وضوح در دو آیهٔ شریفهٔ گذشته مشاهده شد، خدای متعال در هر دو آیه کسانی را که در جهادِ مالی یا انفاق، بدون هیچ عذر موجهی بهانه‌جویی کرده و یا تعلل می‌ورزند، از دایرهٔ ایمان خارج و ایشان را کافر دانسته است، اگرچه خود ادعای ایمان داشته باشند!  چرا که فرد مؤمن، اولاً آنچه را که خداوند به او دستور داده بدون چون و چرا انجام می‌دهد، و ثانیاً نسبت به وعدهٔ پاداش و جبران الٰهی در دنیا و آخرت «ایمان» دارد و با اطمینان کامل تکلیف خود را انجام می‌دهد. آیات و روایاتی که این ادب مهم را شرح و توضیح داده‌اند، بیش از این مقدارند و ما به همین بسنده می‌کنیم.

کلام پایانی

   بدیهی است که آنچه گذشت، قطره‌ای از دریای معارف قرآن و عترت در باب آداب «جهاد اقتصادی» و انفاق بود. ولی سعی شد که برخی از مهم‌ترین آداب و نکات ذکر شوند تا همان طور که در معنای ادب گذشت، بتوانیم با عمل به این آداب و مراعات‌شان، خود را از آفات و مشکلاتی که ممکن است به جهاد اقتصادیِ ما لطمه بزنند و از ارزش مادی و معنوی آن بکاهند، در امان نگاه داریم. باید توجه داشته باشیم که منّت و آزار افراد مستضعفی که با جهاد خود به ایشان خدمت کرده‌ایم، از ارزش جهاد ما می‌کاهد و بلکه آن را ساقط می کند، گویی که خدمتی نکرده‌ایم! هیچ‌گاه نباید در جهاد اقتصادی خود، شأن طرف مقابل را نادیده بگیریم و خدمتی به او ارائه کنیم که اگر خودمان جای او باشیم، آن خدمت را نپسندیم. و نیز باید بدانیم که اگر ظرفیت لازم و کافی را داشته باشیم، بهترین کار و مرتبهٔ کمالی جهاد اقتصادی و انفاق، گذشت و بخشش از آن چیزی است که آن را دوست داریم. البته باید دانست که هدف از انفاق و جهاد اقتصادی، بسط خیر و سعادت در جامعه است و نباید با کوتاهی یا زیاده‌روی در این مسیر، این غرض مهم را نقض کنیم. و در پایان، باید بدانیم که رکن رکین جهاد اقتصادی و بلکه هر عمل صالحی، ایمان به خدای متعال و لطف و مرحمت اوست.

وَ السَّلامُ عَلیْکُم وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۳ ، ۲۱:۵۴
کاتب

بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ

الحَمْدُلِلّٰه رَبِّ العَالَمِیْنَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

جهاد اقتصادی، چیستی و چرایی

کلام نخست

    سخن از «جهاد» است. جهادی که متصف به وصف «اقتصادی» است. ترکیب وصفی را می گویم، ادبیات دبیرستان که خاطرتان هست؟ موضوع بحث «جهاد نظامی» یا «جهاد فرهنگی» یا هر نوع دیگری از جهاد نیست. موضوع، صرفاً و صرفاً «جهاد اقتصادی» است. به گمانم لازم نیست بگویم که عنوان این موضوع چه قدر کلیشه‌ای است! گوش من و شما به این کلیشه و کلیشه‌های مانند آن بسیار عادت کرده، بسیار! اما در عین حال لازم هم نیست که بگویم بحث ما در این باره اصلاً کلیشه‌ای نیست. ما در اینجا نمی‌خواهیم شعار دهیم، بلکه می‌خواهیم ولو به قدر یک درنگ، گامی در ساحت تفکر دینی در این باره برداریم. باری در این کوتاهه، نگاه ما به موضوع از نظرگاه دینی خواهد بود و چندان از زاویهٔ علوم انسانی و اجتماعی رایج به موضوع یادشده نخواهیم پرداخت.

«جهاد» چیست؟

    «جهاد» در لغت، به معنای «به کارگیری نهایت طاقت و توان در مواجههٔ با دشمن» است(راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن الکریم، ذیل مادهٔ ج‌ه‌د). نیک می‌دانیم که امروزه، بلکه در پهنای تاریخ، دشمن فقط در عرصهٔ جنگ نظامی به دشمنی نپرداخته، بلکه دامنهٔ جنگ‌ها و دشمنی‌ها به عرصه‌هایی چون اقتصاد و فرهنگ و بهداشت‌عمومی و ... تعدّی کرده و جنگ‌های ترکیبی و چندساحتی را برای ما به ارمغان آورده است. لذا توجه به این نکته ضروری است که «جهاد» یک معنای وسیع و فراگیر دارد، نه معنایی محدود و محصور.

    «جهاد» در قرآن کریم نیز، خصوصیاتی دارد. از جمله اینکه به عنوان یکی از شروط ورود به بهشت بیان شده و مقترن و بلکه ای بسا مبتنی بر صبر و استقامت است و قوام خویش را از پایداری می گیرد. چنانکه خدای متعال فرموده :

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ(آل‌عمران/۱۴۲)

آیا پنداشته‌اید که به بهشت درآیید با آن‌که هنوز خدا کسانى از شما را که جهاد کرده‌اند و صابران را معلوم نکرده است‌؟

و نیز دربارهٔ نقش مستقیم صبر و استقامت در جهاد فرموده :

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ(الانفال/۶۵)

اى پیامبر، مؤمنان را به جنگ برانگیز؛ اگر بیست تن صابر از شما باشند بر دویست تن غالب آیند، و اگر صد تن از شما باشند بر هزار تن از کافران غالب شوند، زیرا آنان مردمى نافهمند.

همچنین امام صادق(علیه السلام) دربارهٔ جایگاه والای جهاد در میان سنت‌های دینی فرموده‌اند :

اَلْجِهَادُ أَفْضَلُ اَلْأَشْیَاءِ بَعْدَ اَلْفَرَائِضِ. (الکافی(ط دارالکتب)، ج۵، ص۴)

جهاد پس از نمازهای واجب یومیه، برترین چیز است!

و نیز أَمیرالمؤمنین(علیه السلام) در خصوص نقش و اهمیت جهاد فرموده‌اند :

إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ اَلْجِهَادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ وَ نَاصِرَهُ وَ اَللَّهِ مَا صَلَحَتْ دُنْیَا وَ لاَ دِینٌ إِلاَّ بِهِ‌. (الکافی(ط دارالکتب)، ج۵، ص8)

همانا خدای عزّ و جلّ، جهاد را واجب ساخت و آن را بزرگ داشت و آن را یاریِ خود و یاورِ خویش قرار داد. به خدا سوگند، دنیا و دین اصلاح نشدند، مگر به وسیلهٔ جهاد!

    همان طور که گذشت ، «جهاد» سنتی است مقترن و مبتنی بر صبر و استقامت و پایداری، که اصلاح دین و دنیای مردمان به واسطهٔ تحقق آن است، و با به کارگیری نهایت طاقت و توان آدمی محقق می‌شود. لذا برترین چیز پس از نمازهای یومیه که ستون دین هستند، «جهاد» است.

«جهاد اقتصادی» چیست؟

    جهاد اقتصادی چیست؟ یعنی چه که باید در مسیر معیشت و اقتصاد جهاد کنیم؟ قرآن کریم پاسخ می دهد! خداوند متعال می فرماید :

لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا(طلاق/۷)

توانگر باید از توانگرى خود هزینه کند، و هر که روزى بر او تنگ است از آن‌چه خدا به او داده است (به‌قدر توانایى خود) هزینه کند؛ خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه‌اى که به او داده تکلیف نمى‌کند، خداوند به زودى پس از تنگدستى گشایش پدید مى‌آورد.

    همچنین در کلامی دیگر می فرماید :

آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ أَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ(حدید/۷)

به خدا و پیامبرش ایمان آورید و از آن‌چه شما را در آن جانشین ساخته (از دارایى‌هاى خود) انفاق کنید؛ پس کسانى از شما که ایمان آورده و انفاق کنند پاداشى بزرگ دارند.

و نیز می فرماید :

وَ مَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ...(حدید/۱۰)

و شما را چیست که در راه خدا انفاق نمى‌کنید، با آن‌که میراث آسمان‌ها و زمین از آن خداست [و چیزى براى کسى باقى نمى‌ماند]؟!...

    از جمع دو آیهٔ ذکر شده، به چند نکته در راستای شناخت «جهاد اقتصادی» پی‌می بریم :

  1. ثروت و توانگری ما، نعمت و لطف خداوند به ماست و ما از خود هیچ نداریم و خداوند است که مالک حقیقی همه چیز است.
  2. خداوند ملک و مال خود را – که مواهب مادی باشند – به ما واگذار کرده و ما را در صرف این ملک و مال جانشین خود قرار داده تا آن را در جای درست خود صرف کنیم.
  3. تکلیفی که خداوند در راستای خرج و صرف، یا به عبارت بهتر انفاق این اموال به دوش ما نهاده، بیش از توان و امکانات ما نیست، لذا عذری برای ترک این تکلیف نداریم.
  4. خداوند نیز با لطف و مهر خود، ما را در ازای انجام این وظیفه و تکلیف پاداش داده و مورد رحمت خود قرار می دهد و نیز رزق دنیایی ما را نیز خود متکفل می‌شود.

مجموع این نکات، ما را با «جهاد اقتصادی» آشنا می‌سازد. البته تعریف جهاد اقتصادی به نحو کامل، مقصد پایانی این نوشتار است و توصیفات ذکر شده، نقش مقدماتی در شناخت ما از این مفهوم دارند.

نقش اقتصاد در صلاح یا فساد جامعه چیست؟

    از اهمیت نقش اقتصاد در صلاح جامعه و تحقق دین‌داری در سطح عموم جامعه، همین بس که خدای متعال در سورهٔ مبارکهٔ قریش، برای اینکه مشرکین قریش را به دینداری دعوت کرده و ایشان را برای پرستش خود قانع کند، خود را چنین معرفی فرموده :

فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هٰذَا الْبَیْتِ* الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ(قریش/۳و۴)

پس باید که پروردگار این خانه(=کعبه) را عبادت کنند* همان کسی که ایشان را از گرسنگی نجات داد و سیرشان کرد، و از ترس ایمنی‌شان بخشید.

    همان طور که به وضوح مشاهده می‌شود، نقش اقتصاد سالم و عادلانه، و نیز امنیت فراگیر، چنان در ساخت جامعهٔ دینی و فراگیر‌ساختنِ تدیّن مهم است، و نیز چنان برای نوع انسان‌ها جذاب و مطلوب است که خدای متعال با استفاده از معرفی خود با این اوصاف، سعی در إقناع کافرانِ لجوج مکه برای گرویدن به اسلام و امت اسلام دارد.

    همچنین امام صادق(علیه السلام) دربارهٔ اهمیت نقش مال و ثروت کافی در مسیر دین‌داری فرموده :

لاَ تَدَعْ طَلَبَ اَلرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ‌، فَإِنَّهُ أَعْوَنُ لَکَ عَلَى دِینِکَ‌، وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَکَ وَ تَوَکَّلْ‌. (أمالی طوسی(ره)، ط دارالثقافة، ص۱۹۳)

طلب رزق از راه حلال را رها مکن، چراکه همانا این کار، یاری‌گری‌بهتر برای (حفظ) دین تو است. و مَرکبَت را محکم ببند و بر خدا توکل کن...

   همچنین در روایتی که به رسول خدا(ص) منسوب است، دربارهٔ اهمیت معیشت مناسب در تحقق دین‌داری چنین وارد شده :

بَارِکْ لَنَا فِی اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صَلَّیْنَا وَ لاَ صُمْنَا وَ لاَ أَدَّیْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا. (الکافی، ط دارالکتب، ج5، ص۷۳)

پروردگارا! نان را برای ما مبارک بگردان! و میان ما و آن جدایی مینداز! چراکه اگر نان نبود، ما نماز نمی‌خواندیم و روزه نمی‌گرفتیم و واجبات پروردگارِ خویش را به جا نمی‌آوردیم!

    باید توجه داشت که «نان» در روایت فوق، استعاره از مواهب مادّی است. با این نگاه، منظور روایت شریفه در بیان اهمیت نقش اقتصاد و برخورداری از مواهب مادی در تحقق دین‌داری، به خوبی روشن می‌شود.

    و نیز در روایتی منسوب به امام صادق(علیه السلام) دربارهٔ نقش ثروت و برخورداری از مواهب مادی در کاهش فساد و ظلم، چنین وارد شده :

غِنًى یَحْجُزُکَ عَنِ اَلظُّلْمِ خَیْرٌ مِنْ فَقْرٍ یَحْمِلُکَ عَلَى اَلْإِثْمِ‌.(الکافی، ط دارالکتب، ج۵، ص۷۲)

برخورداری از مواهب مادی و بی‌نیازی، چنانچه تو را از ظلم باز دارد، از نیازمندی و فقری که تو را بر گناه وادارَد بهتر است!

    همچنین در روایتی از حضرت صادق(علیه السلام) دربارهٔ مرز دنیاطلبی و دین‌داری در کسب ثروت، چنین وارد شده :

قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌ وَ اَللَّهِ إِنَّا لَنَطْلُبُ اَلدُّنْیَا وَ نُحِبُّ أَنْ نُؤْتَاهَا فَقَالَ تُحِبُّ أَنْ تَصْنَعَ بِهَا مَا ذَا قَالَ أَعُودُ بِهَا عَلَى نَفْسِی وَ عِیَالِی وَ أَصِلُ بِهَا وَ أَتَصَدَّقُ بِهَا وَ أَحُجُّ وَ أَعْتَمِرُ فَقَالَ‌ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَیْسَ هَذَا طَلَبَ اَلدُّنْیَا هَذَا طَلَبُ اَلْآخِرَةِ‌. (الکافی، ط‌دارالکتب، ج۵، ص۷۲)

مردی به امام صادق(علیه السلام) عرضه داشت که: «به خدا سوگند ما دنیاطلب هستیم! و دوست داریم که به دنیا برسیم.» پس حضرت(علیه السلام) بدو فرمود :«دوست داری که با دنیا(و مواهب آن) چه کنی؟» مرد عرضه داشت: «می‌خواهم با آن به خود و خانودهٔ خویش رسیدگی کنم و نیز صلهٔ رَحِم کنم و صدقه بدهم و حج بروم و عمره به‌جای‌آورم.» پس حضرت(علیه السلام) بدو فرمود :«این دنیاخواهی نیست! بلکه این خواستنِ آخرت است!»

    در روایت شریفهٔ فوق، به وضوح نقش اقتصاد در شکل‌گیری جامعهٔ سالم با افراد سالم، و نیز نقش آن در شکل‌گیری روابط فرهنگی و اجتماعیِ مطلوب و مفید و تحقق احکام و فرامین دینی، گفته شده و تبیین گردیده است. روشن است که دامنهٔ برکات اقتصاد سالم، فقط به سیر شدن مردم باز نمی‌گردد و مایهٔ نشاط فردی و اجتماعیِ مردم نیز می‌شود.

    همچنین باید بدانیم که یکی از نکات بسیار مهمی که در روایات اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، این است که مؤمنین موظف هستند که خود را در مسائل اقتصادی از وابستگی به دیگران بِرَهانند تا دچار آسیب‌های ناشی از وابستگیِ اقتصادی نشوند. چنانچه رسول خدا(ص) فرموده‌اند :

مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ‌. (الکافی، ط دارالکتب، ج۵، ص۷۲)

ملعون است کسی که بارِ زندگیِ خویش را بر دوش مردم افکنَد.

    از مجموع نکات فوق، این نتیجه به دست می‌آید که اگر بخواهیم دین‌داری در یک جامعه آسان و فراگیر شود، باید امنیت و نیز اقتصاد آن جامعه را به نحو لازم و کافی تأمین کنیم. به خصوص در اقتصاد، باید کاری کنیم که مسیر کسب رزق و روزی حلال، به نحوه شایسته و کافی برای آحاد جامعه فراهم شود. چنانچه این اهداف را تحقق بخشیدیم، خواهیم دید که زمینه و بستر ظلم و فساد و کفر از جامعه -اقلاً تا حد بسیاری – برچیده خواهد شد و جامعه به سمت عدل و صلاح و ایمان حرکت خواهد کرد. و نیز باید توجه کرد که دامنهٔ برکات اقتصاد سالم، محدود به سیر شدن مردمان نیست. بلکه اقتصاد سالم، زمینهٔ شکل‌گیری روابط فرهنگی و اجتماعیِ مطلوب و نیز تحقق احکام و فرامین دینی را نیز فراهم می‌کند و بستر نشاط آحاد جامعه را نیز به نحو احسن، فراهم می‌سازد. همچنین باید نیک بدانیم که اگر در تأمین معیشت و اقتصاد جامعهٔ اسلامی، به نحو بایسته و شایسته عمل نکردیم و خدایی ناکرده پیکرهٔ اقتصادی این جامعه را به افراد ناشایست از قبیل کُفار و مشرکین و منافقین واگذاردیم و باعث شدیم تا آن‌ها بازیگر اصلی در این عرصه شوند، مستوجب لعن و نفرین خداوند و رسول گرانقدر او(ص) خواهیم شد و گام در مسیر هلاکت و تباهی خود و جامعه خواهیم نهاد. لذا بسیار ضروری است که افرادِ مؤمنین و نیز جوامع ایمانی، خود را از بند وابستگی اقتصادی به دیگران بِرَهانند تا بدین وسیله بتوانند آزادانه به زندگی و حیات دین‌مدارانهٔ خود ادامه دهند و دنیا و آخرت خویش را آباد سازند.

کلام پایانی

    سخن از «جهاد» بود، «جهاد اقتصادی»؛ گفته شد که «جهاد» به معنای «به کارگیری نهایت طاقت و توان آدمی برای مواجهه با دشمن» است که همراه با صبر و استقامت و پایداری است. با این بیان روشن می‌شود که «جهاد اقتصادی» به معنای «به کارگیری نهایت طاقت و توان مالی - که خداوند در اختیار ما گذاشته و ما را مکلف به استفادهٔ این اموال در راه‌هایی که بیان فرموده کرده - در راستای تأمین و تقویت نهاد اقتصاد در جامعهٔ اسلامی، به جهت ایجاد بستر روابط فرهنگی و اجتماعی سالم و مفید در جامعه، و نیز به جهت ایجاد بستر دین‌داری و تحقق احکام دینی به نحو آسان و فراگیر برای عامهٔ مردم و رفع زمینهٔ ظلم و فساد در جامعه» است. با این بیان، به وضوح روشن می‌شود که تشکیل اتاق‌های فکر و سازماندهیِ گروه‌های جهادی، تا چه اندازه در این مسیر، یعنی مسیر «جهاد اقتصادی» ضروری است. امید است که این نوشتار توانسته باشد این ضرورت و اهمیت را به خوبی نشان دهد و نیز سرمایهٔ بینشی لازم برای گام برداشتن در این راه را به نحو شایسته و بایسته، ارائه کرده باشد.

وَ السَّلامُ عَلیْکُم وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۳ ، ۲۱:۵۳
کاتب

سخن را با نام او آغاز می‌کنم که بهترین سرآغاز است...

 

سخن از هنجار است، هنجار. یعنی رفتاری اجتماعی که از یک گروه و اجتماع خاص، به صورتی ویژه و البته به دفعات و کرّات، سر می‌زند و رخ می دهد. طبعاً اگر نیک بنگریم، این نوع رفتار  با خصوصیاتی که ذکر شد، بیانگر و شناسایِ هویت یک اجتماع است و برخاسته از نظامات فکری و ارزشیِ آن اجتماع می باشد. آنچه که گذشت، مقدمهٔ اول از درنگ ما بود.

مقدمهٔ دوم چنین است که به اجتماعی که حول محور یک مکتب و گفتمان، و مجموعه‌ای از مناسک و هنجار‌هایِ مکتبی و برخاسته از مکتب، شکل گرفته باشد و این مکتب و مناسک مربوط به آن، در میان اجتماعِ مذکور، تقدّس یا چیزی شبیه به تقدّس داشته باشند، «امّت» می‌گویند. مثلاً «امّت اسلام»، «امّت یهود»، «امّت مسیح» و ...؛ به بیان ساده، به اجتماع حول مکتب و گفتمان، مناسک و هنجارهایِ مکتبی، «امّت» می گویند.

با توجه به آنچه ذکر شد، روشن است که هر امّتی دارای مجموعه‌ای از مناسک و هنجارهای شاخص هست که این مناسک و هنجارها هویت و شناسنامهٔ آن امّت هستند.

به طور مثال اگر قرآن را ملاحظه کنید، از جملهٔ پر تکرارترین هنجارهای هویتی برای معرفی «امّت اسلام»، هنجارهای ذیل هستند :

۱- اقامهٔ صلاة(برپایی نماز)

۲- ایتاء زکاة(پرداخت حقوق مالی شرعی به نیازمندانِ مربوطه)

۳- امر به معروف و نهی از منکر

 

به طور مثال، در قرآن ذکر شده :

الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج/۴۱)

ترجمه : (مؤمنان)‌کسانی هستند که اگر آنها را در زمین حکم‌فرما کنیم، نماز را به‌پامی‌دارند و زکات را می‌پردازند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. و سرانجامِ کارها از آنِ خداست.

 

از طرف دیگر، امّت‌های دیگر مانند «امّت یهود» نیز یک سری هنجارهای رفتاری مشخص دارند، از جمله اینکه به تعطیلی و تقدیس روز شنبه شناخته می شوند. این مطلب در قرآن کریم نیز ذکر شده است. مثلاً در قرآن کریم آمده:

وَ اسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَ یَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُمْ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ (اعراف/۱۶۳)

 

این در حالی است که اسلام روز جمعه را برای عبادت برگزیده و تقدیس کرده است و به آن جنبهٔ هنجاری و مناسکی در «امّت اسلام» داده و در قرآن یک سورهٔ اختصاصی برای آن نازل شده است. همچنین در روایات هم فضیلت فراوانی برای این روز در نظر گرفته شده. مثلاً از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود : إِنَّ یَوْمَ اَلْجُمُعَةِ‌ سَیِّدُ اَلْأَیَّامِ(الکافی ط دارالکتب، ج۳، ص۴۱۴)

ترجمه : همانا روز جمعه، سَروَر روزهاست.

همچنین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود : إِنَّ اَللَّهَ اِخْتَارَ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَیْئاً فَاخْتَارَ مِنَ اَلْأَیَّامِ یَوْمَ اَلْجُمُعَةِ‌.(الکافی ط دارالکتب، ج۳، ص۴۱۳)

ترجمه : خدای متعال از میان (مصادیق) هر چیزی، چیزی را برگزید (و به آن ارزش داد)، پس او از میان روز‌های (هفته) جمعه را برگزید (و آن را ارج نهاد).

 

با بیان این امور، دانستن این نکته بایسته است که هنجارها، برخاسته از گفتمان‌ها و مکتب‌ها هستند. یعنی همان‌طور که مکتب‌ها و گفتمان‌ها با خصوصیات مکتبی و ایدئولوژیک خودشان، بین یکدیگر مرزبندی ایجاد می کنند، هنجارها هم که برخاسته از همان مکتب‌ها و گفتمان‌ها هستند و در واقع ادامهٔ مکتب‌ها و گفتمان‌ها در عرصهٔ عملِ اجتماعی هستند، دارای خصوصیت مرزبندی هستند. یعنی از تداخل در همدیگر اجتناب دارند. و اگر روزی هنجارها از حریم خودشان تعدّی کنند و به حریم هنجاریِ  مکتب‌ها وگفتمان‌های دیگر تجاوز کنند، در واقع شاهد یک نزاع گفتمانی و مکتبی خواهیم بود و در این معرکه هر هنجاری، به هر میزان که غلبه پیدا کند، در واقع مکتب و گفتمانِ مبنایی خود را به همراه سایر هنجارها و مناسک تابعِ خود، به همان میزان غلبه و نفوذ داده است. با این بیان، تداخل و در واقع «تجاوز هنجاری» برای یک امّت چیز مطلوبی نیست و موجب فروپاشی  مکتب و گفتمانِ مورد «تجاوزِ هنجاری»، می شود. و نتیجهٔ این فروپاشی گفتمانی، فروپاشی امّت خواهد بود. چون همان طور که گفته شد، امّت‌ها حول مکتب ها و گفتمان‌ها شکل می‌گیرند.

 

در خصوص تعطیلیِ روز شنبه، ما با خطری که آن را «تجاوز هنجاری» می‌نامم، روبه‌رو هستیم. یعنی ماجرا به یک تعطیلی ساده ختم نمی‌شود و ما در معرض خطر یک «انقلاب و استحالهٔ فرهنگی» قرار می گیریم و عاقبت این کار اصلاً روشن نیست. به طور مثال، از کجا معلوم که نتیجهٔ این کار به تعطیلی شنبه ختم شود و طرفداران این کار به این موضوع قناعت کنند و بحث تعطیلی یکشنبه و تطابق هفته مطابق تقویم جهانی را پیش نکشند و نتیجتاً جمعه(که روز عبادیِ هفته در اسلام است) را هم تبدیل به روز کاری نکنند؟ و باید نیک بدانیم که این قبیل تحولات هنجاری، محدود به جا‌به‌جایی زمان تعطیلات هفتگی نیستند و کل سبک زندگی جامعه را تحت الشعاع قرار می‌دهند. و نیز باید بدانیم که شیطان نقشهٔ خود را گام به گام و با رعایت اصل مهم تدریج، به پیروزی می رساند، کما اینکه خدای متعال گفته : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ...(نور/٢١) ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از گام‌های شیطان پیروی نکنید...

 

همچنین باید توجه داشت که این اقدام، یعنی تبیعت و اطاعت از نظام فرهنگی و هنجاری غرب. و  تبعیت و اطاعت از  اهل‌کتاب(یعنی یهود و مسیح) در کتاب خدا مذموم شمرده شده و خداوند نتیجهٔ آن را گمراه و مرتدّ شدن توسط اهل‌کتاب می داند :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ (آل‌عمران/۱۰۰)

ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده‌اید!‌اگر گروهی از اهل کتاب را اطاعت کنید، شما را پس از اینکه ایمان آورده‌اید، (از ایمان) به سمت کفر باز‌می گردانند.

 

همچنین خدای متعال در آیه‌ای دیگر نتیجهٔ اطاعت از کافران را عقبگرد و ارتجاع به دوران کفر، و خسران بیان می‌کند :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ(آل‌عمران/۱۴۹)

ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از کسانی که کافر شدند اطاعت کنید، شما را به گذشته‌های‌تان باز می‌گردانند و سپس زیان‌کار می‌شوید.

 

به خوبی روشن است که طبق مفاد دو آیه فوق، عاقبت تبعیت از کفار و اهل‌کتاب، فروپاشی گفتمانی و مکتبی است و این امر ما را به دوران ارزش‌های پیش از اسلام بازمی‌گردانَد و به واسطهٔ فروپاشی مکتب و گفتمانِ اسلام، اجتماعِ حول اسلام یا همان «امّت اسلام» را نیز نابود می‌سازد.

 

همچنین دربارهٔ میزان مطلوب تعطیلی در ایام هفته، آنچه که مدّ نظر اسلام است، صرفاً تعطیلی روز جمعه است و نه بیشتر. بلکه اسلام کار و کوشش در عصر جمعه را نیز مورد امر خود قرار داده(البته طبعاً این امر به معنای وجوب نیست، بلکه ظاهراً حاکی از استحباب و مطلوبیت است) و مردم را به کار و تلاش پیوسته و انجام وظایف فردی و جمعی خود، ترغیب کرده. لذا خدای متعال در قرآن کریم می فرماید :

فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(جمعه/۱۰)

ترجمه : آنگاه که نماز(جمعه) تمام شد، در زمین پراکنده شوید و از فضل خداوند بجویید و خداوند را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.

 

همچنین باید توجه داشت که مشکلات و مسائل اقتصادی کشور، فراتر از آن است که با اقدامی سطحی و غیر‌مؤثر مانند تعطیلی شنبه، حل و فصل شوند. بلکه وجههٔ همّت دولت و ملت، باید معطوف به حل مسائلی چون ایجاد و توسعهٔ مشاغل جدید و روزآمد وحیاتی و اقدامات زمینه‌ساز در افزایش کیفیت و تیراژ تولیدات داخلی و زمینه‌سازی تعامل با بازارهای همسو مانند بازار کشورهای مسلمان و... شود. لذا اگر واقعاً تعطیلی شنبه امری مؤثر و کارآمد نیز باشد، به نظر می‌رسد که در اولویت و اهمیت نباشد و صرفاً برای غافل شدن ما از امور مهم‌تر، توسط رسانه‌ها و برخی چهره‌ها، برجسته شده باشد.

 

حاصل کلام اینکه، اولاً پذیرش تعطیلی شنبه به واسطهٔ اینکه هنجار شاخص و شناسایِ «امّت یهود» است، به معنای پذیرش یک تهاجم و تجاوز هنجاری و در واقع مکتبی و گفتمانی به «امّت اسلام» است و خطرات و تأثیرات گسترده و قابل توجهی برای نظام هنجاری و گفتمانی ما دارد و به یک تعطیلی ساده ختم نشده و سبک زندگی ایرانی-اسلامی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ همچنین معلوم نیست ماجرا به تعطیلی این روز ختم شود و عاملان این امر پا را فراتر از این نگذارند. ثانیاً روز عبادی و مقدّس در اسلام که مسلمین در آن روز دست از کار کشیده و آن روز را تعطیل می‌کنند، صرفاً جمعه است و در همان جمعه نیز، اسلام از امّت خواسته که پس از نماز جمعه، فارغ نباشند و به انجام وظایف خود مشغول شوند. لذا تعطیلی شنبه و همچنین تعطیلیِ زیاد، مطلوب اسلام نیست. همچنین به نظر می‌رسد که حتیٰ اگر این اقدام را مؤثر و راه‌گشا در عرصهٔ اقتصادی بدانیم، نباید به آن ضریب اولویت و اهمیت بدهیم. چرا که اموری مبنایی‌تر و راهبردی‌تر در اقتصاد ما مغفول مانده‌اند که باید وجههٔ همّت خود را معطوف به آن امور کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۰۳:۵۵
کاتب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علیٰ محمد و آله الطاهرین

یادداشتی درباره مراتب امر به معروف و نهی از منکر،‌در بیان حضرت آیت الله خامنه‌ای(مدّ ظلّه) و امام خمینی(ره)

    در این نوشتار مختصر، قصد داریم مروری تطبیقی درباره وضعیت فعلی «امر به معروف و نهی از منکر» در جامعه ایران خصوصاً در رابطه با حوزه حجاب با فتاوای رهبری معظّم(مدّ ظلّه) و امام خمینی(ره) داشته باشیم تا بیندیشیم و سپس قضاوت کنیم که آیا مدل فعلی «امر به معروف و نهی از منکر» در جامعه اسلامی ایران عزیز، مطلوب و مرضیّ امامین انقلاب هست یا نه؟

  • ابتدا با فتاوای امام(ره) در این مورد سخن را آغاز می کنیم :

    امام خمینی(ره) در رساله گرانقدر «تحریر الوسیله» بیانی تحت عنوان «القول: فی مراتب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر» دارند که در ذیل آن مراحل و مراتب سه‌گانه ای برای «امر به معروف و نهی از منکر» ذکر می کنند و تأکید می کنند که تخطّی از مرتبه پایین‌تر به مرتبه بالاتر، تا هنگامی که خواسته ما از «امر به معروف و نهی از منکر» در مرتبه پایین‌تر محقق می شود، جایز نیست. حتی در آن هنگام که نسبت به حصول مطلوب در مرتبه پایین‌تر یقین یا اطمینان نداریم و فقط احتمال آن را می دهیم. این مراتب سه‌گانه عبارت اند از: ۱- مرتبه قلبی ۲- مرتبه لسانی(زبانی) ۳- مرتبه یدی(عملی). همچنین به طور خاص امام خمینی(ره) تأکید می کنند که فرد مکلّف تا هنگامی که یقین یا اطمینان پیدا نکرده که دو مرتبه اول(قلبی و زبانی) در «امر به معروف و نهی از منکر» مؤثر نیستند، حقّ عبور از آنها و ورود به مرتبه عملی از «امر به معروف و نهی از منکر» را ندارد.

فتوای کامل امام خمینی(ره) در تحریر الوسیلة چنین است :

    فإنّ‌ لهما(= للأمر بالمعروف و النهی عن المنکر) مراتب لا یجوز التعدّی عن مرتبة إلى الاُخرى مع حصول المطلوب من المرتبة الدانیة، بل مع احتماله. المرتبة الاُولىٰ‌: أن یعمل عملاً یظهر منه انزجاره القلبی عن المنکر، وأ نّه طلب منه بذلک فعل المعروف وترک المنکر، وله درجات: کغمض العین، والعبوس والانقباض فی الوجه، وکالإعراض بوجهه أو بدنه، وهجره وترک مراودته ونحو ذلک.[1]

    المرتبة الثانیة: الأمر و النهی لساناً. (مسألة ١): لو علم أنّ‌ المقصود لا یحصل بالمرتبة الاُولى، یجب الانتقال إلى الثانیة مع احتمال التأثیر. (مسألة ٢): لو احتمل حصول المطلوب بالوعظ و الإرشاد و القول اللیّن یجب ذلک، ولا یجوز التعدّی عنه.[2] (مسألة ١٢): لو علم إجمالاً بأنّ‌ الإنکار بإحدى المرتبتین مؤثّر یجب بالمرتبة الدانیة، فلو لم یحصل بها المطلوب انتقل إلى العالیة.[3]

    المرتبة الثالثة: الإنکار بالید. (مسألة ١): لو علم أو اطمأنّ‌ بأنّ‌ المطلوب لا یحصل بالمرتبتین السابقتین، وجب الانتقال إلى الثالثة، و هی إعمال القدرة مراعیاً للأیسر فالأیسر.[4]

ترجمه فتاوای امام خمینی(ره) :

    همانا براى امر به معروف و نهى از منکر مراتبى است که در صورت حصول مطلوب از مرتبۀ پائین‌تر - حتى با احتمال حصول آن - جایز نیست که به مرتبۀ بالاتر تعدّى نمود. مرتبۀ اوّل - این است که کارى انجام بدهد که از آن ناراحتى قلبى او از منکر آشکار گردد. و اینکه از او مى‌خواهد که معروف را انجام داده و منکر را ترک نماید، و براى آن درجاتى است: مانند بر هم نهادن چشم و عبوسى و گرفتن صورت، و مانند روگرداندن یا پشت کردن به او و از او کنار کشیدن و ترک رابطه با او و مانند آن.[5]

    مرتبۀ دوّم - امر کردن و نهى کردن با زبان. مسئلۀ ۱ - اگر بداند(نکته : مقصود از علم در اینجا یقین یا اطمینان است.) که مقصود با مرتبۀ اوّل حاصل نمى‌شود در صورت احتمال تأثیر واجب است به مرتبۀ دوّم منتقل شود. مسئلۀ ۲ - اگر احتمال دهد(چه رسد به اطمینان یا یقین!) که با موعظه و ارشاد و گفتار نرم، مقصود حاصل مى‌شود، همان واجب است و تعدى از آن جایز نیست.[6] مسئلۀ ۱۲ - اگر با علم اجمالى بداند(یعنی حدّاقلّ با احتمال عُقلایی بداند.) که انکار(= نهی از منکر)، با یکى از دو مرتبه(سابق)، مؤثر است واجب است با مرتبۀ پایین انکار نماید پس اگر مطلوب با آن حاصل نشد به مرحلۀ بالاتر منتقل شود.

    مرتبۀ سوّم - این است که انکار با دست باشد. مسئلۀ ۱ - اگر بداند یا مطمئن شود که مطلوب با دو مرتبه سابق حاصل نمى‌شود واجب است به مرتبۀ سوم منتقل شود و آن (عبارت از) اعمال قدرت است؛ و البته باید مراعات مختصر آن و سپس بالاتر از آن را بنماید.[7](نکته : اگر مکلف احتمال ولو احتمال قوی دهد که مطلوب با دو مرتبه اول حاصل نمی شود، حق تخطی از دو مرتبه اول را ندارد تا اینکه اطمینان یا یقین به عدم حصول مطلوب در این دو مرتبه پیدا کند.)

    • تطبیق

    بر مخاطب آگاه و منصف، واضح است که شرایط کنونی و مدل فعلی «امر به معروف و نهی از منکر» خصوصاً در مورد حوزه حجاب، مطابق و موافق با فتاوای امام خمینی(ره) نیست. چرا که اولاً با اندکی تأمل خواهیم فهمید که بسیاری از متخلفین حوزه حجاب با گفتگو، وعظ و ارشاد لسانی و استدلال منطقی، از تخلف خود متأثر شده و نادم می شوند. البته شکی نیست که این گفتگو و استدلال، صبر و حوصله می خواهد و به طور ویزه اهتمام نهاد های آموزشی و تربیتی کشور را در این خصوص می طلبد تا با تألیف کتاب ها و انتشار نشریه ها و مقاله ها و تعریف کرسی هایی برای مناظره و گفتگوی حضوری و چهره به چهره و ... زمینه این مرتبه از «امر به معروف و نهی از منکر» را فراهم کنند. حال آنکه شاهد هستیم که تقریباً اقدامی جدّی در این حوزه، چه در جایگاه سیاست‌گذاری و چه در جایگاه عمل و اجرا، رخ نداده است و ما موظف به توقف در این مرحله هستیم تا از حصول مطلوب در این مرحله به صورت اطمینانی یا یقینی نا امید شویم و دیگر احتمالی برای موفقیت باقی نماند؛ اما ما چه کرده ایم؟ این سؤال را از خود بپرسیم و وجدان خود را با تأمل و اندیشه قاضی قرار دهیم!

    همچنین واضح است که حتی اگر برای‌مان این اطمینان یا یقین حاصل شد که «امر به معروف و نهی از منکر» در دو مرتبه اول حاصل نمی شود، باید مرتبه عملی و یدی را نیز با مراعات مراتب پایین به بالا شروع کنیم و از شدید ترین مرتبه «امر به معروف و نهی از منکر» عملی آغاز نکنیم. در حالی که بعضاً شاهد هستیم که این نکته نیز مراعات نمی شود. به طور کلی مهم است که عاملین و ضابطین «امر به معروف و نهی از منکر» شیوه شرعی صحیح این کار را یاد بگیرند. در حالی که به نظر به می رسد آموزش های کافی در این حوزه وجود ندارد.

  • در ادامه با فتاوای حضرت آیت الله خامنه‌ای(مدّ ظلّه) نیز در این خصوص بر اساس «درس۷۷ از جلد اول رساله آموزشی» ایشان آشنا می شویم :

مراحل و مراتب امر معروف و نهی از منکر: ۱. امر و نهی قلبی ۲. امر و نهی لسانی (زبانی) ۳. امر و نهی عملی

توجه: رعایت مراحل و مراتب امر به معروف و نهی از منکر واجب است یعنی تا به مرحله ی پایین تر مقصود حاصل می شود نباید وارد مرحله ی بالاتر شد.

۱. امر و نهی قلبی

۱. مرحله ی اول امر به معروف و نهی از منکر، امر ونهی قلبی یا امر و نهی با قلب است. مقصود از امر و نهی قلبی، اظهار رضایت یا کراهت قلبی است یعنی مکلف باید رضایت قلبی خود را نسبت به معروف و تنفر و انزجار درونی خود را نسبت به منکر آشکار سازد و از این راه فردی که معروفی را ترک می کند و یا منکری را به جا می آورد را به انجام معروف و ترک منکر وارد سازد.

۲. امر و نهی قلبی (اظهار رضایت و تنفر) درجاتی دارد که تا با پایین ترین درجه و سبک ترین راه می توان امر و نهی کرد و به مقصود دست یافت نباید متوسل به درجه ی بالاتر شد. این درجات بر حسب شدت و ضعف و بر حسب انواعی که دارند بسیارند. برخی از آنها عبارتند از: با تبسم و لبخند و روی گشاده برخورد کردن، چشم فرو بستن، خیره شدن، به روی دست زدن، دندان به لب گرفتن، با دست یا سر اشاره کردن، سلام نکردن، رو گرداندن، پشت کردن، صحبت را قطع کردن، قهر و ترک معاشرت کردن.

۲. امر و نهی لسانی

۱. مرحله ی دوم امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهی لسانی (زبانی) یا امر و نهی با زبان است. مقصود از امر و نهی زبانی این است که مکلف باید با گفتن از طرف بخواهد از منکر دست بردارد و معروف را انجام دهد.

۲. امر و نهی لسانی، درجاتی دارد که تا با پایین ترین درجه و آرام ترین لحن می توان به مقصود رسید نباید اقدام به درجه ی بالاتر کرد. این درجات بر حسب شدت و ضعف و بر حسب انواعی که دارند بسیارند. برخی از آنها عبارتند از: ارشاد کردن، تذکر دادن، موعظه کردن، پند و اندرز دادن، مصالح و مفاسد و سود و زیانها را بر شمردن، بحث و مناظره کردن، استدلالی سخن گفتن، با غلظت و درشتی حرف زدن، با تهدید صحبت کردن.

۳. امر و نهی عملی

۱. مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهی با دست (کنایه از اِعمال قدرت و به کار بردن جبر و زور) است. مقصود از امر و نهی عملی این است که مکلف باید با اِعمال قدرت و به کار بردن جبر و زور، طرف را از انجام منکر و ترک معروف باز دارد.

۲. امر و نهی درجاتی دارد که تا با پایین ترین درجه و آسانترین روش می توان نتیجه گرفت نباید به درجه ی شدیدتر پرداخت. این درجات بر حسب شدت و ضعف و بر حسب انواعی که دارند بسیارند. برخی از آنها عبارتند از: حایل شدن و جلوی فرد را گرفتن، حربه از دست گرفتن، وسایل گناه را از دسترس او خارج ساختن، عقب راندن، دست طرف را محکم نگه داشتن، حبس کردن، سختگیری کردن، کتک زدن، به درد آوردن، مجروح و زخمی کردن، شکستن عضو، از کارانداختن، ناقص کردن، کشتن.

توجه : با توجه به این که در زمان حاکمیت و اقتدار حکومت اسلامی می توان مراتب بعد از مرحله ی امر و نهی زبانی را به نیروهای امنیتی داخل (پلیس) و قوه ی قضاییه واگذار کرد، به خصوص در مواردی که برای جلوگیری از ارتکاب معصیت چاره یی جز اِعمال قدرت از طریق تصرف در اموال کسی که فعل حرام انجام می دهد یا تعزیر و حبس او ومانند آن نیست، در چنین زمانی با حاکمیت و اقتدار چنین حکومت اسلامی، واجب است مکلفین در امر به معروف و نهی از منکر به امر و نهی (قلبی و) زبانی اکتفا کنند، و در صورت نیاز به توسل به زور، موضوع را به مسؤولین ذیربط در نیروی انتظامی و قوه قضاییه ارجاع دهند، ولی در زمان و مکانی که حاکمیت و اقتدار با حکومت اسلامی نیست، بر مکلفین واجب است که در صورت وجود شرایط، جمیع مراتب امر به معروف و نهی از منکر را با رعایت ترتیب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.

    • تطبیق

    در تطبیق فتاوای رهبر انقلاب(مدّ ظلّه) با شرایط و وضعیت فعلی، نکته ای زاید بر آنچه که در بخش تطبیق بر فتاوای امام خمینی(ره) گفته شد نیست، مگر اینکه طبق فتوای رهبری معظّم(مدّ ظلّه)، «امر به معروف و نهی از منکر» عملی در حال حاضر وظیفه انحصاری نهاد های انتظامی و قضایی حاکمیتی است و عموم مردم حق دخالت در این عرصه را ندارند و واجب است به مرتبه قلبی و زبانی اکتفا کنند، در حالی که اخیراً شاهد ظهور «گشت ارشاد»های خصوصی هستیم که خود را منتسب به برخی مؤسسات و گروه های فرهنگی خصوصی و غیر حاکمیتی می دانند و به راحتی و در روز روشن، خلاف فتوای رهبر انقلاب(مدّ ظلّه) عمل می کنند و با بی مبالاتی و اقدامات غیر شرعی، چهره حاکمیت اسلامی را مخدوش می کنند.

   تأمل بیشتر در این حوزه را به مخاطب آگاه می سپاریم و از اختصار در مطلب تعدّی نمی کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

کاتب : علی نوروززاده


[1] خمینی‌، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. پدیدآور موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - دفتر قم. ، 1392 ه.ش.، تحریر الوسیلة، تهران - ایران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)، جلد: ۱، صفحه: ۵۰۵

[2] خمینی‌، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. پدیدآور موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - دفتر قم. ، 1392 ه.ش.، تحریر الوسیلة، تهران - ایران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)، جلد: ۱، صفحه: ۵۰۷

[3] خمینی‌، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. پدیدآور موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - دفتر قم. ، 1392 ه.ش.، تحریر الوسیلة، تهران - ایران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)، جلد: ۱، صفحه: ۵۰۹

[4] خمینی‌، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. پدیدآور موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - دفتر قم. ، 1392 ه.ش.، تحریر الوسیلة، تهران - ایران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)، جلد: ۱، صفحه: ۵۱۰

[5] خمینی‌، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. مترجم محمد قاضی‌زاده, و علی اسلامی. ، 1383 ه.ش.، ترجمه تحریر الوسیلة، قم - ایران، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، جلد: ۲، صفحه: ۳۱۱

[6] خمینی‌، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. مترجم محمد قاضی‌زاده, و علی اسلامی. ، 1383 ه.ش.، ترجمه تحریر الوسیلة، قم - ایران، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، جلد: ۲، صفحه: ۳۱۳

[7] خمینی‌، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. مترجم محمد قاضی‌زاده, و علی اسلامی. ، 1383 ه.ش.، ترجمه تحریر الوسیلة، قم - ایران، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، جلد: ۲، صفحه: ۳۱۷

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۱۱
کاتب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین، و صلّی الله علیٰ محمّد و آله الطاهرین، لا سیّما بقیة الله فی الأرضین، و العن الدائم علیٰ أعدائهم الیٰ قیام یوم الدین

این متن حاوی پیام شهید آیة الله سیّد محمّدباقر صدر(ره) به مراسم شب قدر در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه بغداد، در پاسخ به نامه رئیس دانشکده «دکتر محمّد عزیز»؛ چاپ شده در مجله «رسالة الجمعیة الخیریة الإسلامیة» شماره ۳ و ۴، ۱۳۸۸ق ، می باشد که ترجمه در ادامه آن بر اساس کتاب «آموزه های وحی، گفتار ها و نوشتار های قرآنی»، نشر پژوهشکاه تخصصی شهید صدر(ره)، صفحه ۵۵ آورده شده است.

 

اهمیت این پیام از آنجایی است که شناختی بدیع و ویژه از شب قدر به ما عرضه می دارد که باعث روشنی فکر و تسدید عمل می گردد. خداوند روح آن شهید والا مقام و بصیر و فکور را با اجداد طاهرین وی محشور گرداند و ما را در دنیا و آخرت به ایشان ملحق کند ...

 

بسم الله الرحمن الرحیم

شرکت کنندگان عزیز! وقتی مسلمانان در ماه مبارک رمضان و شب قدر مراسم می‌گیرند، در واقع در این مراسم لحظات یادبود میلاد دین بزرگی را سپری می‌کنند که این امت را پدید آورد و محتوای کامل آن را در صحنه تاریخ به او بخشید. بنابراین، ماه مبارک رمضان و به ویژه شب قدر شاهد ولادت این دین و نزول آن بر انسان بوده است که در قرآن متجلی شد و به همین دلیل شب قدر از هزار ماه برتر است؛ زیرا برای زندگی امت‌ها و ملت‌ها، یک روز زندگی امتی دینی که در دستانش دینی دارد که راه را برایش روشن و اهداف را معین می‌کند، از هزار ماه زندگی امتی گمشده که نه هدفی دارد و نه راهی، پر خیر و برکت‌تر است.

    این ماه مبارک فقط شاهد میلاد دین نبود که در نزول قرآن تجسم یافت؛ بلکه همچنین شاهد ولادت رهبریِ آگاهی بود که ریشه در همان دین دارد و حد و مرزهایش در چهارچوب همان دین مشخص شده است.

    بنابراین، قرآنی که خداوند متعال در شب قدرِ ماه مبارک رمضان نازل کرد، بدین جهت در این شب مبارک نازل شد که رهبر دینی را به وجود آورد؛ از این رو همه قرآن در ماه مبارک رمضان بر شخص پیامبر(صلّی الله علیه و آله) نازل شد تا او را با دین بپروراند و برای رهبری امت در نبرد با جاهلیت‌های زمین آماده کند. سپس قرآن [دوباره] در طول بیست و سه سال از عمر تبلیغ دین به تدریج نازل شد تا امت را پرورش دهد و لشکری آگاه بسازد که بتواند از دین جدید پاسداری کند.

    بدین سان قرآن کریم دوبار نازل شد: یک بار مجموع قرآن برای آماده‌سازی رهبر و یک بار جزء جزء و تدریجی برای آماده ساختن امت. نزول قرآن برای آماده کردن رهبر، مطلبی است که در قرآن در این آیات از آن سخن می‌گوید: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ - بقرة/185﴾ (ماه رمضان که در آن، قرآن فروفرستاده شد) و ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةٍ مُّبَٰرَکَةٍ - دخان/آیه ۳﴾ (ما آن را در شبی مبارک نازل کردیم) و ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ - قدر/۱﴾ (ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم). در اینجا همه قرآن به یکباره بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله) نازل شد؛ نزولی مجسم در فیضی الهی و سرشار از آگاهی‌بخشی و آماده‌سازی فکری و روحی برای به دوش گرفتن مسئولیت‌های رهبری در شریف‌ترین و پاک‌ترین نبرد تاریخ انسان.

    نزول قرآن به هدف آماده سازی امت و تبدیل آن به ﴿خَیۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ - آل عمران/۱۱۰﴾ (بهترین امتی که برای مردم پدیدار شده است)، همان نزول تدریجی است که قرآن در این آیه از آن سخن گفته است:

﴿وَ قُرۡءَانًا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَی ٱلنَّاسِ عَلَیٰ مُکۡثٍ وَ نَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلاً - اسراء/١٠٦﴾

و آن را قرآنی بخش‌بخش کرده ایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را به تدریج فروفرستاده‌ایم.

    قرآن برای نزول در سطح امت، عبارت «تنزیل» را به کار برده؛ زیرا «تنزیل» با تدریجی بودن فرایند نزول سازگار است. همچنین برای نزول قرآن در سطح رهبر، از عبارت «انزال» استفاده کرده است؛ زیرا روح کلی قرآن [به یکباره] بر کسی نازل شد که آسمان او را برای حمل آرمان‌ها و روشن کردن راه برگزیده بود.

    شب قدر توانست هدفش را محقق کند و به عنوان سرآغاز ورود به والاترین رسالت و بزرگترین هدف به زندگی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) پا بگذارد؛ چقدری بالاتر از اینکه در لحظه‌ای از شبی پربرکت، پیامبر(صلّی الله علیه و آله) چنان رفتی پیدا کند که با پیام آسمان زندگی کند و اهداف و مسئولیت‌هایش را دریابد.

    وقتی شب قدر توانست هدفش را در عالی‌ترین حد ممکن در زندگی رهبر پیشوا(صلّی الله علیه و آله) محقق کند، پس این شب همواره برای هر فرد به میزانی که بتواند در آن به دینش رو کند و به سوی پروردگارش تعالی یابد و مقداری از آن قدر عظیمی را تحقق بخشد که پیشوای بزرگ محقق کرد، شب قدر خواهد بود.

    اگر در ماه رمضان هم‌زمان ایام یادبود میلاد دین و رهبری را سپری می‌کنیم، در واقع یادبود ولادت خودمان به عنوان امت و نیرویی پیشرو و طلایه‌دار بشریت را جشن می‌گیریم؛ نیرویی که تنها محصول دو عامل بود: دین و رهبر که در قرآن و محمد(صلّی الله علیه و آله) تجسم یافتند؛ زمانی که این دو در شب قدری بی‌مانند در تاریخ انسان دست به دست هم دادند.

    هنوز هم وجود ما به عنوان امتی پیشرو، به عامل دین که قرآن تجسم بخش آن در طلیعه تاریخ ما بود و عامل رهبری آگاه به آن دین و مقاصد بزرگش وابسته است.

    و هنوز هم قرآن کریم مانند گذشته به تنهایی می‌تواند این دین را به ما اعطا کند و بر اساس آن امتی بیافریند که نیروی طلایه‌دار و پیشرو به سوی راه نجات همه بشریت باشد.

    همان‌طور که قرآن دو بار نازل شد، یک بار برای آماده سازی رهبر و یک بار برای مهیا کردن امت، و از این رهگذر نقش عظیم خود را ایفا کرد، امروز نیز چنین است و برای اینکه قرآن بار دیگر نقش خود را ایفا کند، باید ابتدا رهبران صالح و سپس امت آگاه ایجاد شود؛ بنابراین تنها راه پیش روی مسلمانان این است که قرآن در عقل‌های آن دسته از آنها که برای تعالی یافتن به سطح رسالت اسلامی و جذب و ذوب شدن در چهارچوب آن توانایی دارند، خوب جا بیفتد تا از این رهگذر، قرآن بتواند رهبری آگاه را بیابد که راهش را به سوی قلب‌ها و عقل‌های مردم هموار کند تا به تدریج به ساخت و تربیت امت بپردازد.

    همه شما عزیزان برای تعالی یافتن به سطح رسالتی که تجسم آن قرآن است و در نتیجه برای مشارکت در رهبری و ارتقای امت به دین حقیقی‌اش، اسلام، فراخوانده شده‌اید؛ پس هر یک از شما برای خود شب قدری بسازد؛ چنانکه پیشوای بزرگ(صلّی الله علیه و آله) چنین کرد. این شب برای هیچکس شب قدر نخواهد بود، مگر به قدری که در ارتباط با خدا و درک رسالت و رو کردن به آفاق گسترده آن، رشد و تعالی پیدا کند.

    شما ای عزیزان، اگر شب قدر جدیدی بسازید، با این کار قدر و کرامت امت را به آن بازگردانده‌اید و وارد نبرد حقیقی با همه دشمنان امت شده‌اید. در این صورت اگر دشمنان شب قدر – که نتوانستند با نور آن هدایت یابند – بگویند: «این چیزی جز افسانه پیشینیان نیست»، ضرری به شما نخواهد رساند؛ زیرا جاهلیت این شعار را در برابر همه فرستادگان آسمان سر داده است؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَ إِذۡ لَمۡ یَهۡتَدُواْ بِهِۦ فَسَیَقُولُونَ هَٰذَآ إِفۡکٌ قَدِیمٌ – احقاف/١۱﴾ (و چون بدان هدایت نیافته‌اند، به زودی خواند گفت: این دروغی کهنه است).

    اینکه جاهلیت در هر عصری ادعای تازگی دارد و رسالت آسمانی را به کهنگی متهم می‌کند، اتفاقی نیست؛ زیرا جاهلیت همواره، به رغم آنکه خود حلقه‌ای از تاریخ عمومی جاهلیتی است که انسانِ بریده از خدا آن را می‌سازد، تاریخش را انکار می‌کند و می‌کوشد از گذشته‌اش فرار کند و در لباسی نو ظاهر شود، چون گذشته‌اش افتخاری برای او نیست؛ بنابراین همواره می‌کوشد ارتباطش را با تاریخ و حلقه‌های پیشین خود قطع کند و خود را به شکلی نو نمایان سازد. اما تجربه‌های نیکوی ادیان آسمانی کاملاً بر خلاف این روش است. هر تجربه‌ای از ادیان آسمانی خود را ادامه رسالت پیشین می‌شمارد و به تاریخ خود افتخار می‌کند؛ زیرا همگی هدفی یکسان دارند و در رهبری شریف‌ترین نبرد بر ضد ظلم و انحراف، با یکدیگر شریک‌اند.

    در پایان، عزیزان! در این شب مبارک دست‌هایتان را به سوی خداوند متعال بلند کنید و با تضرع از او بخواهید که به همه ما رو کند، پیروزی فراگیر امت را در نبردهای بزرگش محقق سازد، ذلت شکست را از چهره آن بروبد و راه رهایی از عذاب دردناکی را که امت دچار آن است نشان دهد [چنان‌که فرموده است]:

یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَیٰ تِجَٰرَةٍ تُنجِیکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٍ﴿١٠﴾ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَ رَسُولِهِۦ وَ تُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَ أَنفُسِکُمۡ ۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٌ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴿١١﴾

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می بخشد؟! به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جان‌هایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما [از هر چیز] بهتر است، اکر بدانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۰۸
کاتب